کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرابط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرابط
لغتنامه دهخدا
مرابط. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مربط. رجوع به مربط و مِربَطَة شود : مکروه است نماز کردن در مرابط اشتر و خر و استر و اسب . (ترجمه ٔ النهایه ٔ طوسی از فرهنگ فارسی معین ).
-
مرابط
لغتنامه دهخدا
مرابط. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) مواظب بر کاری . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج ، مرابطة، مرابطون . || آنکه در مرز دشمن بسر برد. که ملازم سرحد دشمن است . (از اقرب الموارد). که ملازم مرز و جهاد است . (از متن اللغة). مواظب و ملازم سرحد. قراولی که اسبان خ...
-
واژههای همآوا
-
مرعبة
لغتنامه دهخدا
مرعبة. [ م َ ع َ ب َ ] (ع اِ) جست ناگاه که ازآن بترسند، و آن چنان است که کسی با جهش نزد تو بنشیند و چون تو غافل بوده ای سبب ترس گردد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بیابان و هر جای ترسناک که از آن هراسی در دل افتد. (ناظم الاطباء).
-
مرعبة
لغتنامه دهخدا
مرعبة. [ م ُ ع ِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مرعب . رجوع به مُرعِب شود.
-
جستوجو در متن
-
مرابطة
لغتنامه دهخدا
مرابطة. [ م ُ ب ِ طَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرابط. رجوع به مُرابِط شود.
-
مرزپان
لغتنامه دهخدا
مرزپان . [ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرابط. سرحددار. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرزبان شود.
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) عثمان بن ابی بکر یحیی بن مرابط. رجوع به عثمان ... شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن خلف مرابط. رجوع به محمد... شود.
-
مربطة
لغتنامه دهخدا
مربطة. [ م ِ ب َ طَ ] (ع اِ) آنچه به وی بندند ستور را. (منتهی الارب ). مربط. (متن اللغة). رجوع به مِربط شود. || دوال باریک که بالای چوب پالان بندند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). ج ، مرابط.
-
غنائم
لغتنامه دهخدا
غنائم . [ غ َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ غَنیمة. (اقرب الموارد). مالهای غنیمت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به غنیمة و غنیمت شود : صدوبیست سر فیل از آن فتح در مرابط فیلان خاص افزود با غنائم بسیار از اموال و اسلحه . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 259). چندان ...
-
مرابطة
لغتنامه دهخدا
مرابطة. [ م ُ ب َ طَ ] (ع مص ) به دربند مقیم شدن .(ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 88). به ثغر مقیم شدن . رباط. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). ملازمت نمودن جای درآمدن دشمن . (از منتهی الارب ). سرحدداری . ملازمت سرحد خصم . (یادداشت مؤلف ). ...
-
زوائد
لغتنامه دهخدا
زوائد. [ زَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ زائدة. افزونیها. (از آنندراج ) : و بر جگر فزونی هاست از وی بیرون آمده بر سان انگشتان و بدین فزونیها گرد معده اندر آمده است . چنانکه چیزی را به انگشتان بگیرند و این فزونیها را به تازی زوائد گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادد...
-
خدای
لغتنامه دهخدا
خدای . [خ ُ ] (اِخ ) اله . (مهذب الاسماء). اﷲ. خدا. (ناظم الاطباء). کلمه ٔ خدای صورت دیگریست برای خدا و بهمان معنی و اطلاق است . رجوع به خدا و ترکیبات آن شود : تا آنگه که بگویند که خدای عزوجل یکی است و بجز او خدای نیست ، چون بگویندتیغ از گردن ایشان ب...