کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرابحه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرابحه
لغتنامه دهخدا
مرابحه . [ م ُ ب ِ ح َ/ ح ِ ] (از ع اِمص ) مُرابَحَة. مرابحت . رجوع به مرابحة در تمام معانی شود. || (اِمص ) بهره ٔ کاری . (لغات فرهنگستان ). پولی به کسی دادن با گرفتن ربح . (فرهنگ فارسی معین ). سود دادن و سود گرفتن بابت قرض گرفتن و قرض دادن پولی . ||...
-
واژههای مشابه
-
مرابحة
لغتنامه دهخدا
مرابحة. [ م ُ ب َ ح َ ] (ع مص ) به سود بازرگانی کردن . (دستورالاخوان ) (تاج المصادر بیهقی ). بر سود فروختن چیزی را. (از منتهی الارب ). مرابحة بیع و فروختن است به زیادت قیمت نخستین . (از تعریفات ). مرابحت . مرابحه . || سود دادن کسی را بر متاع او. (منت...
-
جستوجو در متن
-
مرابح
لغتنامه دهخدا
مرابح . [ م ُب ِ ] (ع ص ) سودگیرنده . ربح گیرنده . (فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از مرابحة. رجوع به مرابحة شود.
-
مرابحت
لغتنامه دهخدا
مرابحت . [ م ُ ب َ ح َ ] (ع مص ) به سود و منفعت بیع کردن . (غیاث اللغات ). رجوع به مرابحه و مرابحة شود.
-
بهره کاری
لغتنامه دهخدا
بهره کاری . [ب َ رَ / رِکا ] (حامص مرکب ) مرابحه . (فرهنگستان ).
-
نزول دادن
لغتنامه دهخدا
نزول دادن . [ ن ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ربح دادن . سود و ربح پولی را که از رباخواره به وام گرفته شده است پرداخت کردن . سود دادن . تنزیل پرداختن . || پولی را به مرابحه دادن . نزول خوردن .- به نزول دادن پولی ؛ به وام دادن و نزولش را گرفتن . پول ب...
-
نزول خوار
لغتنامه دهخدا
نزول خوار. [ ن ُ خوا / خا ] (نف مرکب ) در تداول ، رباخوار. که پول به ربح دهد و سودش را بگیرد. که کارش نزول دادن پول است . که پولش را به مرابحه دهد و از سود آن امرار معاش کند.
-
مساس
لغتنامه دهخدا
مساس . [ ] (اِ) این کلمه در عبارت زیر از تاریخ مبارک غازانی آمده است اما معنی آن روشن نیست و شاید با توجه به لغت مساسجی که در همان کتاب آمده است به معنی پولی باشد که به ربا و مرابحه و تنزیل دهند : در این وقت که این معامله با صاحب دیوان بکردند و این آ...
-
درصد
لغتنامه دهخدا
درصد. [ دَ ص َ ] (اِ مرکب ) چند قسمت از صد قسمت (تمام ) چیزی . مقدار چیزی در ازاء یا به ازاء صد در صد چیزی . علامتش «%» است که عدد درصد در طرف راست آن نوشته میشود. مثلاً اگر دو گرم از ماده ٔ مرکبی مشتمل بر 25% کربن باشد مقدار کربن محتوی در صد گرم این...
-
رباخوار
لغتنامه دهخدا
رباخوار. [ رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) سودخوار. پاره خور.(یادداشت مرحوم دهخدا). فزونی خوار. زیادتی خوار. خورنده ٔ سود مرابحه . پول رباخوار. (ناظم الاطباء). کسی که در دادوستد ربا میگیرد. (ناظم الاطباء) : رباخواری از نردبانی فتادشنیدم که هم درنفس جان بداد...
-
مساسجی
لغتنامه دهخدا
مساسجی . [ ] (اِ) این کلمه در تاریخ مبارک غازانی در ردیف لغت «بازرگان » به کار رفته است اما معنی آن درست روشن نیست و شاید با توجه به کلمه ٔ «مساس » در همان کتاب معنی مرابحه کار داشته باشد : آن سیاه کاران که خود را بازرگان و مساسجی نام نهاده بودند چنا...
-
رباخواره
لغتنامه دهخدا
رباخواره . [ رِ خوا / خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) رباخوار. که پول ربا بخورد. که سود مرابحه بخورد. خورنده ٔ پول ربا. ج ، رباخوارگان : جز ندامت بقیامت نبرد رهبر توتات میخواره رفیقست و رباخواره ندیم . ناصرخسرو.حرص رباخواره ز محرومی است تاج رضا بر سر محکومی ...
-
مقاصیر
لغتنامه دهخدا
مقاصیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَقصَر و مَقصِر و مقَصَرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مقصر و مقصرة شود. || مقاصیر الطرق ؛ کرانه ٔ راهها و نواحی آنها. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || ج ِ مقصوره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا...