کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مذیل
لغتنامه دهخدا
مذیل . [ م َ ] (ع ص ) بسیار تفته و بی قرار. (منتهی الارب ). مریضی که قرار و آرام ندارد و ضعیف است . (از اقرب الموارد). رجوع به مذل و مذال شود. || فاش کننده ٔ راز. (منتهی الارب ). مفشی سر. (اقرب الموارد). رجوع به مذل شود. || سست . (منتهی الارب ): مذل ...
-
مذیل
لغتنامه دهخدا
مذیل . [ م ُ ذَی ْ ی َ] (ع ص ) درازدامن : رداء مذیل ؛ چادر درازدامان . (از منتهی الارب ). با دامن بلند. (یادداشت مؤلف ). طویل الذیل . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || کتاب ذیل و تذییل نوشته . (یادداشت مؤلف ). کتابی که اضافی بر آنچه در متن دارد مطا...
-
واژههای مشابه
-
تجنیس مذیل
لغتنامه دهخدا
تجنیس مذیل . [ ت َ س ِ م ُ ذَی ْ ی َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به تجنیس زاید شود.
-
واژههای همآوا
-
مزیل
لغتنامه دهخدا
مزیل . [ م ِزْ ی َ ] (ع ص ) مرد زیرک پاکیزه خوی . مزیال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مزیل
لغتنامه دهخدا
مزیل . [ م ُ ] (ع ص ) دورکننده از جای . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دورکننده ٔ آثار چیزی . (آنندراج ) (غیاث ). ناسخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برنده . زایل کننده و برطرف کننده ٔ اثر چیزی . (ناظم الاطباء). الفاقة مزیل الطاق...
-
مزیل
لغتنامه دهخدا
مزیل . [ م ُ زَی ْ ی َ ] (ع ص ) جداشده و پراکنده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مزیل
لغتنامه دهخدا
مزیل . [ م ُ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ) جدا کننده و پراکنده کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
درازدامن
لغتنامه دهخدا
درازدامن . [ دِ م َ ] (ص مرکب ) درازدامان . که دامن دراز دارد. طویل الذیل . (دهار): رِفَّل رداء مُذَیَّل ؛ چادر درازدامن . طَبَّة؛ جامه ٔ پیش گشاده ٔ درازدامن . (منتهی الارب ). تذییل ؛ درازدامن کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
زاغونی
لغتنامه دهخدا
زاغونی . (اِخ ) علی بن عبیداﷲبن نصربن السری مکنی به ابوالحسن متولد در 455 هَ . ق . و متوفی در سال 527 است . وی که گویا منسوب به زاغون بغداد است حنبلی مذهب و استاد و مربی شیخ بن الجوزی بوده و کتابی در تاریخ تألیف کرده است . (از معجم البلدان ). ابن اث...
-
مذل
لغتنامه دهخدا
مذل . [ م َ ذِ ] (ع ص ) مرد تنگدل به ستوه آمده ٔ بی آرام . (از منتهی الارب ). قلق . ضجور. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). مذیل . (متن اللغة). || فاش کننده ٔ راز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دهنده . (منتهی الارب ). آنکه مالی را که دارد به د...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصلحی ، مکنی به ابوالخطاب . او ادیبی فاضل و کاتبی نیکوخط و صاحب شعری رقیق و سائر در السنه است . ابوسعد در مذیل ذکر او آورده و این دو بیت از اشعار اوست :یا راقد العین عینی فیک ساهرةو فارغ القلب قلبی فیک ملاَّن انی اری...
-
نرم آهن
لغتنامه دهخدا
نرم آهن . [ ن َ هََ ] (اِ مرکب ) اسم فارسی حدید انثی است . (تحفه ٔحکیم مؤمن ). ساجون . (مهذب الاسماء). مَذیل . آهن بر سه گونه است : شابورقان و نرم آهن و فولاد مصنوع و شابورقان همان فولاد طبیعی است و فولاد مصنوع از نرم آهن است . (مفردات قانون ابن سین...