کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذنب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مذنب
لغتنامه دهخدا
مذنب . [ م ِ ن َ ] (ع اِ) کفلیز. (منتهی الارب ). کفچلیز. (از مهذب الاسماء). مغرفة. (متن اللغة) (اقرب الموارد). کفگیر. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ج ، مذانب . || آبراهه بسوی زمین یا در پستی . (منتهی الارب ). رهگذر آب در نشیب . (مهذب الاسماء). مسی...
-
مذنب
لغتنامه دهخدا
مذنب . [ م ُ ذَن ْ ن َ ] (ع ص ) دم دار. دنباله دار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مُذَنَّبَة شود. || خرمای نیم پخته . (از مهذب الاسماء). غوره ٔ خرما که رسیدگی و پختگی در آن از طرف دمش ظاهر شود. (از بحر الجواهر). رجوع به مُذَنِّب شود.
-
مذنب
لغتنامه دهخدا
مذنب . [ م ُ ذَن ْ ن ِ ] (ع ص ) غوره ٔ خرمای نیم رس که از دنباله رسیدن آغاز کند. (ناظم الاطباء). غوره ٔ خرما که رطب شدن گیرد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). غوره ٔ خرما که از طرف دم شروع به رسیدن و پخته شدن کند. نعت فاعلی است از تذنیب . رجوع به تذنیب ...
-
مذنب
لغتنامه دهخدا
مذنب . [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) گنه کار. (منتهی الارب ). گناه کننده . (آنندراج ). گناهکار. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). خطاکار. (ناظم الاطباء). که مرتکب گناه شود. (از متن اللغة). که صاحب گناه گردد. (متن اللغة) (از اقرب الموارد). بزهکار. مجرم اثیم . تبه ک...
-
جستوجو در متن
-
مذنبة
لغتنامه دهخدا
مذنبة. [ م ُ ن ِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مذنب است به معنی زن گنهکار. مجرمة. عاصیة. آثمة. رجوع به مُذنِب شود.
-
مذنبة
لغتنامه دهخدا
مذنبة. [ م ُ ذَن ْ ن َ ب َ ] (ع ص ) دنباله دار. دم دار: کواکب المذنبة، ستاره های دنباله دار. (یادداشت مؤلف ). تأنیث مذنب است . رجوع به مُذَنَّب شود.
-
آثم
لغتنامه دهخدا
آثم . [ ث ِ ] (ع ص ) بزهمند. بزهکار. (مهذب الاسماء). گناهکار. مجرم . مذنب . عاصی . ج ، آثمین ، آثمون .
-
صاحب گناه
لغتنامه دهخدا
صاحب گناه . [ ح ِ گ ُ ] (ص مرکب ) گناهکار. مذنب : به داور داور فریادخواهان به یارب یارب صاحب گناهان .نظامی .
-
معصیت کار
لغتنامه دهخدا
معصیت کار. [ م َ ی َ ] (ص مرکب ) گناهکار. مُذنِب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جریمه دار
لغتنامه دهخدا
جریمه دار. [ ج َ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) گناهکار. مذنب . مجرم . آنکه جرم دارد: مگر ما جریمه داریم ؟
-
مذنبة
لغتنامه دهخدا
مذنبة. [ م ُ ذَن ْ ن ِ ب َ ] (ع ص ) بسرة مذنبة؛ غوره ٔ خرمائی که از دنباله رسیدن گیرد. (ناظم الاطباء). رجوع به مُذَنِّب شود.
-
اثیم
لغتنامه دهخدا
اثیم . [ اَ ] (ع ص ) گناهکار. (منتهی الارب ). تبه کار. بزهکار. بزه مند. بزه گر. مذنب . مجرم . عاصی . (منتهی الارب ). || دروغگوی . دروغزن . (مهذب الاسماء). || طعام الاثیم . رجوع به طعام ... شود.
-
بورو
لغتنامه دهخدا
بورو. (اِ) قرنا [ کرنا ] و شیپور که هنگام صید و شکار می نوازند.(آنندراج ). بوق و شیپور شکارچیان . (ناظم الاطباء).- بوروزن ؛ نفیرچی و قرنانواز. (آنندراج ).|| لوله و مجرا. || مذنب . (ناظم الاطباء).
-
مستذنب
لغتنامه دهخدا
مستذنب . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استذناب . سپس رو. (منتهی الارب ). به دنبال کسی رونده بطوری که نشان او را از دست ندهد. (اقرب الموارد). آنکه در سپس شتران باشد. (منتهی الارب ). || گناهکار و مذنب یابنده کسی را. || نسبت گناه به کسی دهنده . (ا...