کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذاکره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مذاکره
لغتنامه دهخدا
مذاکره . [ م ُ ک َ رَ ] (از ع اِمص ) مکالمه . گفتگو : در میان مذاکره وی را گفتم هر چند تو در روزگار سلطانان گذشته نبودی که شعر تو دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 275).
-
واژههای مشابه
-
مذاکرة
لغتنامه دهخدا
مذاکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع مص ) گفتگو و مکالمه کردن با کسی . (از اقرب الموارد). || یکدیگر را یاد کردن . (تاریخ بیهقی ). با کسی چیزی یاد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
مذاکرت
لغتنامه دهخدا
مذاکرت . [ م ُ ک َ / ک ِ رَ ] (از ع اِمص ) مذاکره . (ناظم الاطباء). مذاکرة. رجوع به مذاکره شود.
-
مذاکرات
لغتنامه دهخدا
مذاکرات . [ م ُ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) ج ِ مذاکره ، به معنی گفتگوها. رجوع به مذاکره شود : من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرات و گفتار ایشان الفی تازه گشته بود. (کلیله و دمنه ). علم بی مذاکرات ... پایدار نباشد. (کلیله و دمنه ). || یادآوری ها. (ناظم الا...
-
صحبت شدن
لغتنامه دهخدا
صحبت شدن . [ ص ُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول امروز گفتگو کردن . مذاکره کردن .
-
گفتگو کردن
لغتنامه دهخدا
گفتگو کردن . [ گ ُ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخن گفتن . مذاکره کردن . رجوع به گفتگو و گفتگوی و گفتار شود.
-
زعبط
لغتنامه دهخدا
زعبط. [ ] (ع مص ) مورد بحث و مذاکره واقع شدن . دست و پا زدن . (از دزی ج 1 ص 501).
-
زبان زدگی
لغتنامه دهخدا
زبان زدگی . [ زَ زَ دَ /دِ ] (حامص مرکب ) مذاکره و تذکار. (ناظم الاطباء).
-
حجاج
لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن عنبسةبن سعید. ابن جوزی در سیرة عمربن عبدالعزیز ص 63 داستانی از مذاکره ٔ او با عمر آورده است .
-
مقاراءة
لغتنامه دهخدا
مقاراءة. [ م ُ رَ ءَ ] (ع مص ) سبق گفتن و درس کتاب کردن و با هم مذاکره کردن . قِراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مشارکت کردن در درس . (از اقرب الموارد).
-
الباقی لدی التلاقی
لغتنامه دهخدا
الباقی لدی التلاقی . [ اَ قی ل َ دَت ْ ت َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) آنچه مانده است هنگام دیدار (بجا آید یا پرداخت گردد). این جمله را غالباً پس از مذاکره ٔ پایان نیافته گویند.
-
گشنسب داد
لغتنامه دهخدا
گشنسب داد. [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) سردار ایرانی ، ملقب به نخوراگ که زرمهر او را مأمور مذاکره با ارمنیان نموده بود. (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 318 و 382 و بعد).
-
زبان زد
لغتنامه دهخدا
زبان زد. [ زَ زَ ] (ن مف مرکب مرخم ) روزمره و محاوره . (آنندراج ). گفتگوی هر روزه و مذاکره ٔ هر روزه . (ناظم الاطباء). || مشهور، سائر چون مثل ، مطلبی که بر سر زبانها است . رجوع به زبان زد شدن شود.