کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م َ ] (ع ص ) خسیس . فرومایه . ضعیف . سست . (آنندراج ): ادانه ؛ فرومایه و ضعیف گردانید او را. (منتهی الارب ). رجوع به ادانة شود.
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م َ ] (ع ص ) مرد وام دار. (منتهی الارب ). مدیون . (متن اللغة). که مالی را تا مدتی به قرض گرفته است . (از اقرب الموارد). || پاداش یافته . (منتهی الارب ). مجزی محاسب . (اقرب الموارد). مزدداده شده . (فرهنگ خطی ). || (اِ) بنده . (منتهی الارب ) (...
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م َدْ ی َ ] (اِخ ) (بنو...) بنومدین بن ابراهیم ، قومی از عرب بادیه ، و این قوم را شعوب و قبایل بسیار بود و به دیار عاد و ارض معان از اطراف شام متصل به حجاز اززمین قوم لوط منازل داشته اند و شعیب بر آنان مبعوث شد و ایمان نیاوردند و هلاک شدند. ...
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م َدْ ی َ ] (اِخ ) شهری است [ به عربستان ] خرم و بر کران دریا، واندروی چاهی است که [ گویند ] موسی از وی آب برکشیدبسوی گوسپندان شعیب علیهماالسلام . (حدود العالم ص 169). نام شهر شعیب پیغمبر. (مهذب الاسماء). نام شهر قوم شعیب است در مقابل تبوک ،...
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م َدْ ی َ ] (اِخ )جد قبیله ای است که ابراهیم خلیل از آن است ، گویا قبل از موسی کلیم اﷲ می زیسته و بلده ٔ مدین در ساحل بحر قلزم به فرزندان او منسوب است . قلقشندی دیار آنان راسرزمین عاد و ارض معان بین شام و حجاز نوشته است . رجوع به الاعلام زرک...
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م ُ ] (ع ص ) وام دهنده . طلبکار. که وام داده است . || وام گیرنده . بدهکار. وامدار. که چیزی را قرضی خریده است و وامدار است . (از متن اللغة). || پاداش دهنده . عوض دهنده . جزادهنده . (ناظم الاطباء).
-
مدین
لغتنامه دهخدا
مدین . [ م ُ دَی ْ ی ِ ] (ع ص ) بر دین خود گذارنده کسی را. (از آنندراج ). متحمل و بردبار در امور دین . (ناظم الاطباء): دَیَّنَه ُ؛ بر دین خود گذاشت او را. (منتهی الارب ). نعت فاعلی است از تدیین . رجوع به تدیین شود.
-
واژههای مشابه
-
اصحاب مدین
لغتنامه دهخدا
اصحاب مدین . [ اَ ب ِ م َدْ ی َ ] (اِخ ) صاحب حبیب السیر آرد: اکثر علماء اخبار و انبیاء بزرگوار آورده اند که اهل مدین و اصحاب الایکه یک فرقه اند، و ایکه بلغت عربی موضعی را گویند که مشتمل بر اشجار و مرغزار بسیار باشد، و در تفسیر کازرونی (رح ) از ابوعب...
-
جستوجو در متن
-
مدینی
لغتنامه دهخدا
مدینی . [ م َدْ ی َ نی ی / م َدْ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به مدین . رجوع به مَدیَن شود.
-
شراوه
لغتنامه دهخدا
شراوه . [ ش َ وَ ] (اِخ ) جایگاهی است نزدیک بریم که قریب به مدین میباشد. (از معجم البلدان ).
-
عونید
لغتنامه دهخدا
عونید. [ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است در نزدیک مدین بین مصر و المدینه از اعمال مصر در نزدیکی حوراء. (از معجم البلدان ).
-
انا
لغتنامه دهخدا
انا. [ اُ ] (اِخ ) وادیی است در نزدیکی ساحل بین صلا و مدین . (از معجم البلدان ). و رجوع به همین کتاب شود.
-
تلقاء
لغتنامه دهخدا
تلقاء. [ ت ِ ] (ع اِ) دیدار، اسم مصدر است . ... سوی . برابر و مقابل . یقال : توجه تلقاء النار و تلقاء فلان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برابر. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تلقاء مدین ؛ به سوی مدین . و مدی...