کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدهنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدهنة
لغتنامه دهخدا
مدهنة. [ م ُ هَُ ن َ ] (ع اِ) ظرفی که در آن روغن کنند. روغن دان . مدهن . (از متن اللغة). رجوع به مُدهُن شود.
-
جستوجو در متن
-
تخرط
لغتنامه دهخدا
تخرط. [ ت َ خ َرْ رُ ] (ع مص ) به دُمْغَزه گرفتن روغن از روغن دان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تَخَرَّطَ الطائرُ، از باب تفعل ؛ یعنی گرفت پرنده روغن را از روغن دان به بزدم خود. (شرح قاموس ). تخرط الطائرُ تخرطاً؛ اذا اخذ الدهن من...
-
کارگاه
لغتنامه دهخدا
کارگاه . (اِ مرکب ) کارگه . محل ساختن چیزها خصوصاً بافتن جامه . (غیاث ) (آنندراج ). منسج . چارچوبی که بر آن جامه ای کشند و بر آن نقوش از ابریشم و نخ زرین و سیمین دوزند. دستگاه . کارخانه . طراز. کارگاه شکر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). معمل . جای کا...