کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدل
لغتنامه دهخدا
مدل . [ م َ ] (ع ص ) مرد فرومایه . (منتهی الارب ). خسیس . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || شیر (لبن ) خفته . (منتهی الارب ). اللبن الخاثر؛ شیر غلیظشده . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). مِدل . (متن اللغة).
-
مدل
لغتنامه دهخدا
مدل . [ م ِ ] (ع ص ) مرد باریک اندام کم گوشت . (منتهی الارب ). خفی الشخص قلیل اللحم .(متن اللغة). || مَدل . رجوع به مدل شود.
-
مدل
لغتنامه دهخدا
مدل . [ م ُ دِ ] (فرانسوی ، اِ) الگو. نمونه . (یادداشت مؤلف ). سرمشق . (فرهنگ فارسی معین ). || کتاب نقاشی که در مدارس دانش آموزان از روی آن طراحی و نقاشی کنند. || هر چیز و هرکس اعم از مجسمه و انسان و غیره که در برابر هنرمند قرار گیرد تا از روی آن نق...
-
مدل
لغتنامه دهخدا
مدل . [ م ُ دِل ل ] (ع ص ) هادی . راهنما. (ناظم الاطباء). راهنمون . دلیل . (یادداشت مؤلف ). دلالت کننده . هدایت کننده . (از متن اللغة). نعت فاعلی است از ادلال . رجوع به ادلال شود : مثنوی او چو قرآن مدل هادی بعضی و بعضی را مضل . شیخ بهائی .|| توفیق ر...
-
جستوجو در متن
-
روبر
لغتنامه دهخدا
روبر. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) (از: رو + بُر، مخفف بُریده ) الگو. مدل . و رجوع به روبر کردن شود.
-
الگو
لغتنامه دهخدا
الگو. [ اُ ] (اِ) روبُر. مُدِل . || سرمشق . مُقتَدی ̍. اُسوَه . قدوه . مثال . نمونه .
-
متممیت
لغتنامه دهخدا
متممیت . [ م ُ ت َم ْ م ِی ْ ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) متمم بودن . رجوع به متمم شود.- اصل متممیت ؛ مضمونی است که در «مکانیک کوانتائی » نیلز بور وارد شده است . برطبق این ، حقایق مربوط به منظومه های اتمی را که به وسیله ٔ آزمایشهای مختلف بدست آمده نمی ...
-
ساری چمن
لغتنامه دهخدا
ساری چمن . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزو مدل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقعدر 16 هزارگزی شمال ورزقان ، و 15 هزارگزی شمال ورزقان ، و 15 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و هوای آن معتدل آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوبات است ، ...
-
ادیر
لغتنامه دهخدا
ادیر. [ اَ دَ ] (اِخ )ناحیه ای در کِنتوکی اتازونی که نهر گرین از آن گذرد. مساحت آن چهل وپنج میل مربع و سکنه ٔ آن متجاوز از 11065 تن باشند و قریب 1368 تن آن سیاهانند. و اراضی کوهستانی بسیار و درختان فراوان دارد و حاصلخیز است و در آن کارخانه های بسیار ...
-
تعقید
لغتنامه دهخدا
تعقید. [ ت َ ] (ع مص ) بسته شدن . (دهار). ستبر گردانیدن دارو و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). جوشانیدن و سطبر کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جوشانیدن چیزی تا غلیظ شود.(آنندراج ). جوشانیدن عسل و رب و جز آن تا غلیظ گردد. (از اقرب الموارد). || ...
-
هارپ
لغتنامه دهخدا
هارپ . (فرانسوی ، اِ) نام ساز سه گوشه ای که تارهای آن در طول نامساویند و با دو دست نواخته میشود. هارپ را مصریان قدیم و عبرانیان و اقوام دیگر به حالت بسیار ناقص و ابتدائی میشناختند و به کار میبردند. بنابر افسانه ها داود پیغامبر به همراهی این ساز آواز ...