کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدد یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کانی مدد
لغتنامه دهخدا
کانی مدد. [ م َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 43هزارگزی باختر مهاباد و 13هزارگزی خاور شوسه ٔ خانه به نقده . ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل و دارای 15 تن سکنه . از رودخانه آواجیر مشروب میشود. محصولاتش غلات ، ...
-
ایمه مدد
لغتنامه دهخدا
ایمه مدد. [ اَ م ِ م َ دَ ] (اِ مرکب ) کسی که اراضی خراج را متصرف باشد. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
بی مدد
لغتنامه دهخدا
بی مدد. [ م َ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + مدد) بی یار و بی معین . || بیچاره و فرومانده . (ناظم الاطباء). رجوع به مدد شود.
-
مرد و مدد
لغتنامه دهخدا
مرد و مدد. [ م َ دُ م َ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) یار و یاور. کس و کار.- مرد و مددی نداشتن ؛یکبارگی بی کس بودن . سرپرست و نفقه آوری نداشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
استنارة
لغتنامه دهخدا
استنارة. [اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) روشن شدن . (منتهی الارب ). || مدد خواستن به شعاع و روشنی جستن . یقال : استنار به ؛ اذا استمد شعاعه . || دور داشتن زن را از تهمت . (منتهی الارب ). || فیروزی یافتن . پیروزی یافتن . یقال : استنار علیه . (منتهی الارب ).
-
متمشی
لغتنامه دهخدا
متمشی . [ م ُ ت َ م َش ْ شی ] (ع ص ) دونده و راننده . (ناظم الاطباء). جاری و روان شونده . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به تمشی شود. || فارسیان بمعنی سرانجام یافتن کار و سرانجام پذیر استعمال نمایند. (آنندراج ).- متمشی شدن کار و جز آن ؛ جریان یافتن آن . ب...
-
منعکس
لغتنامه دهخدا
منعکس . [ م ُ ع َ ک ِ ] (ع ص ) برگردیده و عکس پذیرفته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برگردیده شده مانند صورت در آیینه و یا در آب و عکس پذیرفته و شکل و صورتی که در آیینه و یا در آب افتاده و برگردیده باشد. (ناظم الاطباء). انعکاس یافته . برگشته (صوت ، ...
-
اعتضاد
لغتنامه دهخدا
اعتضاد.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) ببازو داشتن کسی را. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). یقال : اعتضدته اعتضاداً؛ یعنی ببازوداشتم او را. (منتهی الارب ). چیزی را در بازو کردن . (تاج المصادر بیهقی ). در بازو داشتن چیزی را. (از اقرب الموارد). || یاری خواستن از کسی ....
-
استخلاص
لغتنامه دهخدا
استخلاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رهانیدن . (غیاث ). خلاص کردن : بروچال از آن حالت عاجز آمد و استخلاص پسر را چاره ندانست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 417). آورده اند که یکی از وزراء به زیردستان رحمت آوردی و صلاح همگنان جستی . اتفاقاً روزی به خطاب ملک گرفتار آ...
-
بازگذاشتن
لغتنامه دهخدا
بازگذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سپردن . تفویض کردن . (ناظم الاطباء). تفویض . (صراح اللغه ). مفوض کردن : بلبلا مژده ٔ بهار بیارخبر بد به بوم بازگذار. سعدی (گلستان ).کار خود گر بخدا بازگذاری حافظای بسا عیش که با بخت خداداده کنی . حافظ. || رها کردن ....
-
هدی
لغتنامه دهخدا
هدی . [ هَُ دا ] (ع مص ) راه راست نمودن کسی را. (منتهی الارب ). راه نمودن . (ترجمان علامه جرجانی ، ترتیب عادل ). اشاره کردن کسی را. (اقرب الموارد). || یافتن راه را. (منتهی الارب ). مقابل ضلالت . (یادداشت به خط مؤلف ) (اقرب الموارد). || (اِ) روزی . (...
-
محتاج
لغتنامه دهخدا
محتاج . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ح وج ») حاجتمند و نیازمند. (ناظم الاطباء). نیازمند. (مهذب الاسماء) (دهار). حاجتومند. نیازومند. نیازی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ثرب . عدوم . (منتهی الارب ). مفتقر : لبت سیب بهشت و من محتاج یافتن را همی نیابم ویل . رودکی (احو...
-
رونق
لغتنامه دهخدا
رونق .[ رَ / رُو ن َ ] (ع اِ) آب کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). روایی . نیکویی . (مقدمه ٔ لغت جرجانی ص 2). پیشرفت امر. (فرهنگ فارسی معین ). تیزی بازار. گرمی بازار.معرب از روایی . (یادداشت مؤلف ) : و نظام مملکت و رونق دولت ... بازگشت . (سند بادنامه ...
-
شرف
لغتنامه دهخدا
شرف . [ ش َ رَ ] (ع اِ) بلندی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکان مرتفع.(فرهنگ فارسی معین ). || بزرگی آبایی . (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ال...