کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدت مدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ماه به ماه
لغتنامه دهخدا
ماه به ماه . [ ب ِ ] (ق مرکب ) از این ماه به آن ماه . (ناظم الاطباء). هر ماه . همه ماهه . ازاین ماه تا ماه دیگر. || ماه بسیار. (ناظم الاطباء). || مدت مدید. (ناظم الاطباء).
-
مؤیدالدین
لغتنامه دهخدا
مؤیدالدین . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دی ] (اِخ ) مرزبان . وی در مدت مدید منشی سلطان مسعود سلجوقی بود و بعد از عزل عزالملک به وزارت رسید. مردی بود آراسته به کمال و فضل وادب و مدت وزارتش دو سال بود. (از دستورالوزراء ص 214). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2...
-
وادی سماوه
لغتنامه دهخدا
وادی سماوه . [ س َ وَ ] (اِخ ) بادیه ای است بین کوفه و شام که شب تولد حضرت رسول ناگهان پر از آب گردید : «... و از جمله کلیات وقایع که در شب میلاد آن شفیع روز معاد اتفاق افتاد معدوم شدن دریاچه ٔ آب ساوه و جریان آب در وادی سماوه و حال آنکه قبل از آن تا...
-
امد
لغتنامه دهخدا
امد. [ اَ ] (هزوارش ، اِ) هزوارش امد یا امد پهلوی ، همو بمعنی همیشه ، الی الابد. در عربی بمعنی غایت و منتهی شی ٔ و اجل است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). هنگام . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج )(شعوری ) (ناظم الاطباء). زمان . (برهان قاطع) (شعوری ...
-
خالدی
لغتنامه دهخدا
خالدی . [ ل ِ ] (اِخ ) نام شاعری بوده است از ولایت حصار شادمان و به شهر هرات به جهت تحصیل آمد و مدت مدید سبق خواند و بسیار باصلاحیت است . همانا از اولاد خالدبن ولید است . از اوست این مطلع:مترس از تن خاکی بوقت کشتن من اگر به تیغ تو گردی رسد به گردن من...
-
ابویزید
لغتنامه دهخدا
ابویزید. [ اَ بو ی َ ](اِخ ) مخلدبن کیداد الخارجی . ملقب به صاحب الحمار. او بأوّل معلم کتاب بود و در شمائل او گفته اند کوتاه بالا و فربه و چرکین بود و چون پیوسته بر خر نشستی او را صاحب الحمار خواندندی . او در اوائل مائه ٔ چهارم هجری بزمان ملوک فاطمی...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی زید. خوندمیر در دستورالوزراء آرد: ابونصربن ابی زید مدتی مدید ایام سلطنت سامانیه صاحب دیوان انشاء و رسالت بود و چون امیر ناصرالدین سبکتکین عبداﷲ عزیز را محبوس گردانید وزارت امیر نوح را به ابونصر تفویض نمود. او بصفات ح...
-
حامد
لغتنامه دهخدا
حامد. [ م ِ ] (اِخ ) (داماد چیوی زاده محمود حامد افندی ) از علمای مشهور عثمانی . وی در عصر سلطان مرادخان ثالث مسند مشیخت اسلامی داشت و از اهالی قونیه است و مولد وی بسال 900 هَ . ق . است و پس از تحصیل علوم رسمی در سنه ٔ 922 از موطن خویش بقسطنطنیه مهاج...
-
ابوزیان
لغتنامه دهخدا
ابوزیان . [ اَ زَی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن ابی سعید عثمان بن یَغمراسن بن زیان ، معروف به ابوزیان اول . سومین از ملوک بنوعبدالواد یا بنوزیان . وی پس از مرگ پدر به دوم ذی القعده ٔ 703 هَ . ق . بر سریر ملک مستقر گشت و در این وقت شهر تلمسان در محاصره ٔ مدید...
-
پیزه
لغتنامه دهخدا
پیزه . [ زِ ] (اِخ ) پیز. شهر مرکزی ایالتی بهمین اسم در خطه ٔ توسکانه از ایتالیا. کنار نهر آرنز و 11 هزار گز بالاتر از مصب همین رودخانه و در 80هزارگزی مغرب شهر فلورانس واقعشده است . دارالفنون آن مشهور آفاق است و رصدخانه و کتابخانه و باغ نباتات و موزه...
-
دیر
لغتنامه دهخدا
دیر. (ق ) مدت متمادی . در برابر زود. (از برهان ). مدتی بسیار پس از وقت موعود یا وقت معتاد. پس از زمانی که سزاوار بود. زمانی طویل . مقابل زود. مقابل زمانی کوتاه . مدتی دراز. بسیار زمان . دیر زمانی . مدتی مدید و طویل و طولانی . (یادداشت مؤلف ). و با م...
-
اخی محمد
لغتنامه دهخدا
اخی محمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهستانی . شیخ رکن الدین قدس سره فرموده است که در شب پنجشنبه سی ونهم اربعین در غیبت دیدم که جماعتی مسافران رسیدند و در میان ایشان جوانی بود که حق تعالی را به او نظری از عنایت است . و او را بمن حواله کرده است چون ...
-
رمان
لغتنامه دهخدا
رمان . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) کتاب قصه و افسانه که عموماً واقعات ممکنه است برخلاف افسانه های قدیم که بیشتر محالات بوده . (فرهنگ نظام ). رمان سابقاً به نوشته ها و داستانهائی واقعی یا تخیلی اطلاق می شد که به نظم یا به نثر بزبان «رمان » نوشته شده باشد، ا...
-
پلاژ
لغتنامه دهخدا
پلاژ. [ پ ِ ] (اِخ ) قومی باستانی که در ازمنه ٔ ماقبل تاریخ میزیستند یونان و گنک باراژه و سواحل آسیای صغیر و ایطالیا را اشغال کرده بودند. این قوم بدوی هیچگاه ملتی تشکیل نداده است و یونانیان قدیم آنان را از اراضی متصرفی خویش بیرون کرده و یا به بندگی و...
-
حاجی سیاح
لغتنامه دهخدا
حاجی سیاح . [ س َی ْ یا ] (اِخ ) (1252 - 1344 هَ . ق .). میرزا محمد علی پسر ملامحمد رضای محلاتی معروف بحاجی سیاح ، در حدود سنه ٔ 1252 هَ . ق . در محلات متولد شد و در شب جمعه ٔ هفتم ربیعالاول سنه ٔ 1344 هَ . ق . مطابق سه مهرماه 1304 هَ . ش . در تهران ...