کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدایح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدایح
لغتنامه دهخدا
مدایح . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) مدائح . ج ِ مدیح و مدیحه . رجوع به هر یک از این لغات در ردیف خود شود. || اشعاری که در بیان فضایل و اعمال ممدوحی سروده باشند. رجوع به مدیحه شود : وقت توبه کردن آمد از مدایح وزهجی کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی . منوچهری ...
-
جستوجو در متن
-
ناطق
لغتنامه دهخدا
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) محمدحسن کاشانی (میرزا...) داماد فتحعلی خان صبا و از شاعران قرن سیزدهم کاشان است . در نسخه ٔ خطی مدایح معتمدی تألیف محمدعلی بهار اصفهانی ذکری از او رفته است . رجوع به فرهنگ سخنواران ص 589 شود.
-
مدحت خوان
لغتنامه دهخدا
مدحت خوان . [ م ِ ح َ خوا/ خا ] (نف مرکب ) مدیحه خوان . که مدایح شاعران را برای ممدوح یا مردم می خواند و بیان میکند : به وصف کردن او در ببارد و عنبرز طبع مدحت گوی و ز لفظ مدحت خوان .فرخی .
-
مدیحه
لغتنامه دهخدا
مدیحه . [ م َح َ / ح ِ ] (ع اِمص ، اِ) مدیح . مدح . ستایش . ثنا. آفرین . مدحت . ج ، مدایح . || سخن یا شعری که درتوصیف و تمجید ممدوحی گویند یا نویسند یا خوانند.
-
انجم کرمانشاهی
لغتنامه دهخدا
انجم کرمانشاهی . [ اَ ج ُ م ِ ک ِ ] (اِخ ) میرزا کریم خان . از شاعران قرن سیزدهم بود. (از تذکره مدایح معتمدی نسخه ٔ خطی کتابخانه خصوصی حاج حسین نخجوانی از فرهنگ سخنوران ).
-
زیان دیدن
لغتنامه دهخدا
زیان دیدن .[ دی دَ ] (مص مرکب ) آسیب و گزند دیدن : در حد حجاز امن یابم گر سوی خزر زیان ببینم . خاقانی .چون سوزن گر شکسته گشتم جز چشم و سری زیان ندیدم . خاقانی . || خسارت و ضرر دیدن . متضرر شدن . مغبون شدن : گاه توبه کردن آمد از مدایح وز هجی کز هجی بی...
-
هجی
لغتنامه دهخدا
هجی . [ هَِ ] (ع اِمص ) ممال هجا. (یادداشت به خط مؤلف ). هجو و بدگوئی : شاعران را خه و احسنت ، مدیح رودکی را خه و احسنت هجی است . شهید بلخی .گاه توبه کردن آمد از مدایح وز هجی کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی . منوچهری .نکنم خواجه را به شعر هجی لیک...
-
فتحی
لغتنامه دهخدا
فتحی . [ ف َ ] (اِخ ) دفتری ، فتحی بن محمد (متوفی به سال 1159 هَ . ق . / 1746 م .). از مشاهیر دمشق بود. شعر می گفت و شاعران دیگر او را مدح می گفتند. سعید السمان مدایح او را در کتابی بنام «الروض النافح فیما ورد علی الفتح من المدائح » گرد آورده است . (...
-
رجایی شیرازی
لغتنامه دهخدا
رجایی شیرازی . [ رَ یی ِ ] (اِخ ) حاجی سیدمحمدمحسن شیرازی . شاعر صاحب دیوان بوده و دیوان او در بمبئی چاپ شده ، و نیز او را کتابی در مدایح و مراثی بنام «مفرح الفؤاد و مبکی العباد» هست که آن نیز در بمبئی چاپ گردیده است . (از الذریعه ج 9 بخش 2).
-
صرصری
لغتنامه دهخدا
صرصری . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) جمال الدین ابوزکریا یحیی بن یوسف صرصری ضریر حنبلی متوفی 656 هَ . ق . وی دیوانی دارد در زهد و مدایح پیغمبر. (کشف الظنون ). زرکلی او را انصاری و اهل دیهی نزدیک بغداد دانسته گوید: دیوان وی مخطوط است . (الاعلام زرکلی ، ص 1158)....
-
استاتیوس
لغتنامه دهخدا
استاتیوس . [ اِ ] (اِخ ) اِستاس . یکی از مشاهیر شعرای باستانی روم . مولد او بسال 61 م . در شهر ناپل و وفات در سنه ٔ 96 بوده است و او در زمان حیات بسیار مشهور بود و صلات گرانبها از ممدوحین خود درمی یافت . چندین منظومه و قصائد و مدایح بسیار دارد. آثار ...
-
خاوری هروی
لغتنامه دهخدا
خاوری هروی .[ وَ ی ِ هََ رَ ] (اِخ ) نام وی میرزا محمد باقر است و پس از فتح هرات بطهران آمد و در تهران سکنی گزید در کتاب مدایح المعتمدی فضل او ستوده شده و قصاید چندی نیز از او آمده است . سبکش در شعر خراسانی قدیم است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه قس...
-
مداح
لغتنامه دهخدا
مداح . [ م َدْ دا ] (ع ص )ستاینده . (مهذب الاسماء). ستایشگر. (آنندراج ). آفرین سرا. آفرین سرای . بسیار ستاینده . بسیار ستایش کننده . (یادداشت مؤلف ). مدیحه گو. مدحتگر. مدح کننده . که فضایل و محاسن ممدوح را بیان کند و برشمارد : آنکه چون مداح او نامش ...
-
منایح
لغتنامه دهخدا
منایح . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) منائح . ج ِ منیحة. بخششها. دهشها. مواهب : گه معانی را خزانه ، گه امانی را دلیل گه مصالح را وساطه ، گه منایح را سفیر.عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفا ج 1 ص 166).ترا به بذل منایح متابعند اقران مرا به نظم مدایح مسخرند امثال . عبدال...