کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مداسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مداسة
لغتنامه دهخدا
مداسة. [ م َ س َ ] (ع اِ) خرمن جای . (منتهی الارب ). بیدر. موضع کوبیدن خرمن .(از متن اللغة). موضع دوس الطعام . (اقرب الموارد).
-
مداسة
لغتنامه دهخدا
مداسة. [ م َدْ دا س َ ] (ع اِ) بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مداس
لغتنامه دهخدا
مداس . [ م َ ] (ع اِ) پایتابه و مانند آن . (منتهی الارب ). پای افزار. (مهذب الاسماء). حذاء. کفش که به پای کنند. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نوعی از پاپوش روستائی . (ناظم الاطباء). ج ، اَمدِسَة. || خرمن گاه . (مهذب الاسماء). مداسة. (ناظم الاطباء...
-
خرمن جای
لغتنامه دهخدا
خرمن جای . [ خ ِ / خ َ م َ ] (اِ مرکب ) خرمنگاه . جایی که در آنجا خرمن جمع می کنند. مداسة. (منتهی الارب ). اجران ؛ گرد آوردن خرما را در خرمن جای . (منتهی الارب ).