کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مداخل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مداخل
لغتنامه دهخدا
مداخل . [ م َ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ مدخل ، به معنی جاهای داخل ش-دن و درآمدن و وارد شدن . دریا دروازه یا رخنه ای که از آن بتوان به جائی داخل شد. موارد. مقابل مخارج : چون مار در مداخل و مضایق زمین روند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 342). انصار دین زمام اختیار از ...
-
مداخل
لغتنامه دهخدا
مداخل . [ م ُ خ ِ ] (ع ص ، اِ) پشته ٔ بلند مشرف بر زمین سیرآب . (منتهی الارب ). || بزرگی که دخالت در کارقوم کند. (از متن اللغة). کسی که مداخله می نماید و داخل در کاری می شود. || مصاحب و همدم . || درون و داخل . (ناظم الاطباء). رجوع به داخل شود. || آکن...
-
واژههای مشابه
-
مداخل بردن
لغتنامه دهخدا
مداخل بردن . [ م َ خ ِ ب ُ دَ ](مص مرکب ) سود کردن . فایده بردن . از کار و کسب و تجارت عواید حاصل کردن . || از طریق نامشروع و غیرقانونی و اغلب نامشهود از قبیل رشوه و باج سبیل و حق و حساب پولی به جیب زدن و درآمدی حاصل کردن .
-
مداخل داشتن
لغتنامه دهخدا
مداخل داشتن . [ م َ خ ِ ت َ ] (مص مرکب ) پرسود و پرفایده بودن کاری . نتیجه بخش و مفید بودن . || عایدی و درآمد داشتن از کاری یا مقامی .
-
جستوجو در متن
-
مداخیل
لغتنامه دهخدا
مداخیل . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مدخول . به معنی درآمدها و عایدی ها، همان است که در فارسی مداخل شده است . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
موارد
لغتنامه دهخدا
موارد. [ م َرِ ] (ع اِ) ج ِ مورد. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). راه ورود به آب . راه آبخور.- موارد مطروقه ؛ آبهای آلوده و ناپاک . (ناظم الاطباء). || راه و طریقه و موردها و محل ورود و درآمدها. (ناظم الاطباء): تا تیغهای مسلول از...
-
مخارج
لغتنامه دهخدا
مخارج . [ م َ رِ ] (ع اِ) جمع غیرقیاسی خرج است ، مفرد ندارد و ظاهراً در طی عبارات فارسی ، و الا در عربی گویا مخارج به این معنی نیامده است و در این معنی گویا اخراجات و نفقات استعمال می کنند. (از قزوینی ، یادداشتها ج 2 ص 169). آنچه را که شخصی از مال خو...
-
صواب
لغتنامه دهخدا
صواب . [ ص َ ] (اِخ ) امیر ظهیرالدین ابراهیم . چندی پس از شمس الدین صائن و سیدغیاث الدین علی وزارت امیر شیخ را داشت ، لیکن مخالفان او که راه مداخل خود را مسدود دیدند یکی را تحریک کردند تااو را به قتل رسانید. (دستور الوزراء صص 242-243).
-
مراقی
لغتنامه دهخدا
مراقی . [ م َ ] (ع اِ) مدارج . نردبامها. ج ِ مرقات . رجوع به مرقاة و مرقات شود : پادشاه از راه یسار عزم ذروه ٔ اعلی کرد ومطالعه ٔ مداخل و مخارج و مشاهده ٔ مراقی و معارج آن واجب فرمود. (جهانگشای جوینی ). عقاب را در مراقی آن عقاب بال گسسته گشتی . (ترجم...
-
بالامرغاب
لغتنامه دهخدا
بالامرغاب . [ م ُ ] (اِخ ) از نواحی هرات خراسان قدیم . در تذکرة الملوک مداخل حاکم بالامرغاب هشتصدوهشتادوسه تومان و سه هزار و چهارصدوشصت وشش دینار و ملازمان او یکصد نفر نوشته شده است . رجوع به تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 79 شود. مروالرود همان بالا مرغا...
-
بالایی
لغتنامه دهخدا
بالایی . (ص نسبی ) منسوب ببالا. رجوع به بالا شود. || فوقانی . || (حامص ). برین . بلندی . (ناظم الاطباء). علو. و رجوع به بالا شود.- خرج بالایی ؛ در تداول فارسی زبانان هند بکار میرود. رجوع به بالایی در آنندراج شود.- زربالایی ؛ مداخل هوایی . (آنندراج ...
-
بلامبلغ
لغتنامه دهخدا
بلامبلغ. [ ب ِ م َ ل َ ] (ع ق مرکب )(از: ب + لا(نفی ) + مبلغ) بدون مبلغ. بدون ذکر مبلغ. (فرهنگ فارسی معین ) : مداخل نقد، دوهزاروپانزده تومان و سیصدوشش دینار. اشجار، هشت هزاروسیصدوسی ویک اصله ، بلامبلغ. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 82).
-
تفضیج
لغتنامه دهخدا
تفضیج . [ ت َ ] (ع مص ) خوی کردن بن موی بقدری که روان نگردد. || نیک بهم رسانیدن اندام پیه را چنانکه عروق لحم در مداخل شحم کفته گردد. || ترنجیدن . || کم گوشت شدن اندام ناقه . || گشاده و فراخ شدن هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تفضج شو...