کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخمد
لغتنامه دهخدا
مخمد. [ م ُ م َ ] (ع ص ) خاموش شده . آرام شده . ساکن شده . (از اقرب الموارد).
-
مخمد
لغتنامه دهخدا
مخمد. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) فرونشاننده ٔزبانه ٔ آتش . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که فرومی نشاند زبانه ٔ آتش را. (ناظم الاطباء). || آرمیده و خاموش . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخماد شود.