کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخلوقات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخلوقات
لغتنامه دهخدا
مخلوقات . [ م َ ] (ع اِ) آفریدگان و خلایق و جانوران و موجودات . (ناظم الاطباء): ایزد توانا که آفریننده ٔ کل مخلوقات است قطع صله ٔ رحم را از رذایل ... شمرده . (عالم آرا). رجوع به مخلوق شود.
-
جستوجو در متن
-
زاده ٔ شش روزه
لغتنامه دهخدا
زاده ٔ شش روزه . [ دَ / دِ ی ِ ش ِ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از جهان و مخلوقات است . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). هر دو جهان و آنچه مخلوقات است . (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از، خلق عالم چرا که از تحت الثری تا عرش در شش روز حق تعالی پیدا ...
-
ورایا
لغتنامه دهخدا
ورایا. [ وَ ] (ع اِ) آفریدگان و خلق اﷲ. (آنندراج ). مخلوقات و آنچه خدای تعالی آفریده است . (ناظم الاطباء).
-
آفریدگان
لغتنامه دهخدا
آفریدگان . [ ف َ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ آفریده . خلق . خلیقه . مخلوق . مخلوقات . وَری . بریه . (صراح ). انام . کائنات .
-
کائن و من کان
لغتنامه دهخدا
کائن و من کان .[ ءِ ن ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از مخلوقات . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به کائناً من کان شود.
-
سکنه
لغتنامه دهخدا
سکنه . [ س َ ک َ ن َ ] (ع اِ) ج ِ ساکن . کسانی که در جایی ساکن شده و جای و مقام گزیده اند. (ناظم الاطباء).- سکنه ٔ صحرا ؛ درختان سبز و امثال آن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- || مردمان صحرانشین . (ناظم الاطباء).- || آب . (ناظم الاطباء).- سکنه ٔ عالم ...
-
گزین خلق دنیا
لغتنامه دهخدا
گزین خلق دنیا. [ گ ُ ن ِ خ َ ق ِ دُ] (اِخ ) برگزیده ٔ مخلوقات . پیغمبر (ص ) : برگزین از کارها پاکیزگی و خوی نیک کز همه دنیاگزین خلق دنیا این گزید.ناصرخسرو.
-
عبرت شش روزه
لغتنامه دهخدا
عبرت شش روزه . [ ع ِ رَ ت ِ ش ِ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )کنایه از آسمان و زمین و آنچه در مابین آسمان و زمین و روی زمین است از مخلوقات . || کنایه است از آنچه در میان آوریم و از ما بفعل آید. || کنایه به آنچه از حوادث بفعل می آید. (برهان ).
-
فرق بعدالجمع
لغتنامه دهخدا
فرق بعدالجمع. [ ف َ ق ُ ب َ دِل ْ ج َ ] (ع اِمرکب ) (اصطلاح صوفیه ) شهود خلق است قائم به حق یعنی حق را در تمام موجودات و مخلوقات مشاهده نماید که مقام بقاء باﷲ است . (از فرهنگ مصطلحات عرفا و شعرا).
-
وری
لغتنامه دهخدا
وری . [ وَ ] (ع اِ) به فتح واو و کسر راء مهمله و یاء مجهول ، اماله ٔ ورا که به معنی مخلوقات است . (غیاث اللغات ) : توبه را از جانب مغرب دری باز باشد تا قیامت بر وری .مولوی .
-
قیامت کبری
لغتنامه دهخدا
قیامت کبری . [ م َ ت ِ ک ُ را ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در برابر قیامت صغری . در قیامت کبری جمیع مخلوقات محشور و مبعوث خواهند شد و هر کس به جزا و پاداش عمل خود خواهد رسید. (آنندراج ).
-
طبائعی
لغتنامه دهخدا
طبائعی . [ طَ ءِ ] (ص نسبی ) بعض حکماءِ متقدمین که آدمی را آفریده از چهار طبیعت (طبائع اربع) میشناختند. || به اصطلاح برخی دیگر از دانشمندان کسانی که دهر و روزگار را آفریدگار مردم و حیوان وسایر مخلوقات میشناختند. بعبارت دیگر دهری : این سؤال طبیعی است...
-
عالم
لغتنامه دهخدا
عالم . [ ل َ ] (ع اِ) کلیه ٔ مخلوقات . بعضی گویند آنچه در بطن فلک است و هر صنفی ازاصناف خلق . و گفته شده است که ویژه ٔ ذوی العقول است .ج ، عالَمون و علالم و عوالم . (اقرب الموارد). چیزی است که بدان امری شناخته شود و علامت گذارده شود. (تعریفات جرجانی ...
-
جند
لغتنامه دهخدا
جند. [ ج ُ ] (ع اِ) لشکر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (دهّار). عسکر. جیش . سپاه . || حشم . (منتهی الارب ). اعوان . (اقرب الموارد). انصار. || شهر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اجناد شام ، دمشق ، حمص ، قنسرین ، اردن و فلسطین است که بهر یک جند گویند...