کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخلوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخلوق
لغتنامه دهخدا
مخلوق . [ م َ ] (ع ص ) آفریده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). آفریده . (دهار). آفریده شده و ساخته شده . (ناظم الاطباء). ج ، مخلوقات و مخلوقین : به مدحت کردن مخلوق روی خویش بشخودم نکوهش را سزاوارم که جز مخلوق نستودم . کسائی .ای آن...
-
واژههای مشابه
-
حجر زنجفر مخلوق
لغتنامه دهخدا
حجر زنجفر مخلوق . [ ح َ ج َ رِ زَ ج َ رِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالرمل . حجرالزیبق .
-
جستوجو در متن
-
زعفرانیة
لغتنامه دهخدا
زعفرانیة. [ زَف َ نی ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای است که به حادث بودن کلام اﷲ قائل می باشند و گویند کلام حق غیر از خود اوست . بنابراین باید مخلوق باشد معهذا گاهی به مخلوق بودن قرآن هم قائل نمی شوند. (از انساب سمعانی ). گویند کلام خدای تعالی غیر اوست و هر...
-
مخلوقة
لغتنامه دهخدا
مخلوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص )مؤنث مخلوق ، نسبت داده شده به کسی ؛ قصیدة مخلوقة؛ قصیده ٔ بربسته بسوی کسی که نگفته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث مخلوق . ج ، مخالیق : قصیدة مخلوقة؛ قصیده ای که نسبت دهند آن را به کسی که نگفته باشد. (ناظم الا...
-
ملینون
لغتنامه دهخدا
ملینون . [ ] (اِ) زنجفر مخلوق است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
آفریدگان
لغتنامه دهخدا
آفریدگان . [ ف َ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ آفریده . خلق . خلیقه . مخلوق . مخلوقات . وَری . بریه . (صراح ). انام . کائنات .
-
نامخلوق
لغتنامه دهخدا
نامخلوق . [ م َ ] (ص مرکب ) خلق ناشده . آفریده نشده . || قدیم . مقابل حادث . رجوع به مخلوق شود.
-
خزرک
لغتنامه دهخدا
خزرک . [ خ َ رَ ] (اِ) جبن . ترس . (ناظم الاطباء). جبن باشد و آن جزع و فزع کردن است نزدیک مخلوق که از اندک گریزان باشد. (آنندراج ).
-
عام المنفعة
لغتنامه دهخدا
عام المنفعة. [ عام مُل ْ م َ ف َ ع َ ] (ع ص مرکب ) کارهائی که برای عام سود بخشد. چیزی که به همه بهره رساند و شامل همه ٔ مخلوق گردد. (ناظم الاطباء).
-
حجر زیبق
لغتنامه دهخدا
حجر زیبق . [ ح َ ج َ رِ زَ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالرمل . حجر زنجفر مخلوق . رجوع به حجرالزیبق شود.
-
حجرالرمل
لغتنامه دهخدا
حجرالرمل . [ ح َ ج َ رُرْرَ ] (ع اِ مرکب ) حجرالزیبق . حجر زنجفر مخلوق . زنجفر معدنی . زنجفر کانی . مینیون . رجوع به مینیون شود.
-
حجرالزیبق
لغتنامه دهخدا
حجرالزیبق . [ح َ ج َ رُزْ زَ ب َ ] (ع اِ مرکب ) زنجفر مخلوق . مینیون . زنجفر معدنی . زنجفر طبیعی . رجوع به مینیون شود.
-
مربوب
لغتنامه دهخدا
مربوب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) بنده . مملوک . پرورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مخلوق . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مملوک . زیردست . (از متن اللغة).