کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخلس
لغتنامه دهخدا
مخلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) گیاه خشک و تر بهم آمیخته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سری که موی سیاه و سفید دارد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). موی سیاه و سفید به هم آمیخته . (ناظم الاطباء). رجوع به...
-
واژههای مشابه
-
اشهب مخلس
لغتنامه دهخدا
اشهب مخلس . [ اَ هََ ب ِ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشهب مخلص . از رنگهای اسب است . رجوع به اشهب حدیدی شود. (از صبح الاعشی ج 2 ص 18).
-
واژههای همآوا
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص . [ م َ ل َ ] (ع اِ) جای خلاص . (از غیاث ) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ملجاء و پناهگاه و جای رهائی و جای فرار و گریز. (ناظم الاطباء). محل خلاص و رهائی . راه نجات . مفر و گریزگاه : عذرهای نغز و دفعهای شیرین می نهد و مخرجهای...
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص . [ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ع ص ) آزاد و رهانیده شده و پاک کرده شده و خلاص کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به خلاص شود.
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص . [ م ُ خ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) ویژه و بی آمیغ کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رهاننده . (غیاث ). نجات دهنده و رهاکننده و خلاص نماینده . (ناظم الاطباء). || خلاصه کننده .
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص . [ م ُ ل َ] (ع ص ) خالص کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خالص کرده شده و ناآلوده و ناملوث . (ناظم الاطباء). و رجوع به اخلاص و ماده ٔ قبل شود. || مختار. و در قرآن کریم آمده است : انه من عبادنا المخلصین . (از اقر...
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) از اسم های خداوند عالم جل شأنه می باشد زیرا که اختیار می کند و برمیگزیند بنده را برای رسالت . (ناظم الاطباء).
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم است که در شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص . [م ُ ل ِ ] (ع ص ) اخلاص کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بی ریا و سمعه ٔ در عمل . خالص و صاف و پاک و بی غش و صادق و دوست حقیقی و بی نفاق و مطیع و فرمانبردار. (از ناظم الاطباء). صمیم . بی ریا: سلطان آن فرمود در با...
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص .[ م ُ خ َل ْ ل ِ ] (اِخ ) لقب حضرت مسیح (ع ). (از اقرب الموارد) (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مسیح شود.
-
جستوجو در متن
-
اشهب حدیدی
لغتنامه دهخدا
اشهب حدیدی . [ اَ هََ ب ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از رنگهای اسب است ، و آن رنگی است که سپیدی آن با موهای سیاه درآمیزد و سیاهی بر سپیدی غالب آید. و آنرا اشهب اشمط و اشهب مخلس نیز گویند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 18).