کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مختوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مختوم
لغتنامه دهخدا
مختوم . [ م َ ] (اِ) به لغت مردم ماوراءالنهر، خرس . (ناظم الاطباء) (فرهنگ جانسون ).
-
مختوم
لغتنامه دهخدا
مختوم . [ م َ ] (ع ص )مهرکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مهرکرده شده . (ناظم الاطباء) : همتت پشت دست زد کان رازر شد از مهر خاتمت مختوم . انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 226).و رجوع به ختم شود.- رحیق مختوم ؛شراب خالص مه...
-
واژههای مشابه
-
طین مختوم
لغتنامه دهخدا
طین مختوم . [ ن ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) با زهر مقاومت و مقابله کند و مضرت اورا دفع کند و زخم دندان و نیش گزندگان را دفع کند وآماسها را که ماده ٔ او از گرمی باشد سود دارد در وقتی که ابتدای او باشد و بادهای غلیظ را که به پاها فرودآید و جمله ٔ ع...
-
گل مختوم
لغتنامه دهخدا
گل مختوم . [ گ ِ ل ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم . ترسیژیله این گل را «طین البحیره » نیز نامند، زیرا آنرا از محلی آبگیر استخراج میکردند (دیسقوریدس ). رجوع به گل نبشته شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلی است سرخ رنگ و بسیار املس و آن...
-
مختوم نیشابوری
لغتنامه دهخدا
مختوم نیشابوری . [ م َ م ِ ] (اِخ ) امیر مختوم ، مدنی الاصل ولی مولد و مسکن او در نیشابور بود که اجدادش از سادات مدینه بودند. او در نیشابور می زیست و بعد ازتکمیل علوم رسمی در خدمت شاه قاسم الانوار به مقامات بلند رسیده و طرف میل مفرط و ارادت اهالی خرا...
-
واژههای همآوا
-
مخطوم
لغتنامه دهخدا
مخطوم . [ م َ ] (ع ص ) شتر مهار در بینی کرده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر مهار کرده شده . (ناظم الاطباء). || شتر داغ کرده شده . در بینی یا در روی : جمل مخطوم خطام او خطامین ؛ شترکه دارای ی» داغ و یا دو داغ خطام باشد. (ناظم ال...
-
جستوجو در متن
-
خواتیم الملک
لغتنامه دهخدا
خواتیم الملک . [ خ َ مُل ْ م ُ] (ع اِ مرکب ) طین مختوم . گل مختوم . سجیل . (یادداشت بخط مؤلف ) : گلی است و معدن او بلاد روم است و او را گل مختوم گویند و بعضی او را مختوم الملک گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ).
-
ختم الملک
لغتنامه دهخدا
ختم الملک . [ خ َ مُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) طین مختوم . گل مختوم . خواتیم الملک . رجوع به طین مختوم شود.
-
طین راهب
لغتنامه دهخدا
طین راهب . [ ن ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طین مختوم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). طین اصفر است که آن را طین صنم نیز نامند، و کسانی که آن را طین مختوم دانسته اند توهم کرده اند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به طین مختوم شود.
-
طین کاهن
لغتنامه دهخدا
طین کاهن . [ ن ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طین مختوم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گفته اند طین مختوم است و تحقیق آن است که طین اصفر است که طین صنم باشد. و رجوع به طین ختم و طین مختوم و ماده ٔ بعد شود.
-
خاتم الملک
لغتنامه دهخدا
خاتم الملک . [ ت َ مُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) گل مختوم . طین مختوم . طین شاموس . بدانجهت آن را خاتم الملک نامند که مهر پادشاه بر آن زنند. رجوع به طین شاموس و طین مختوم و دزی ج 1 ص 352 شود.
-
گل خون
لغتنامه دهخدا
گل خون . [گ ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به گل مختوم شود. (آنندراج ).