کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مختصر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مختصر
لغتنامه دهخدا
مختصر. [ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب آباده . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
مختصر
لغتنامه دهخدا
مختصر. [ م ُ ت َ ص َ ] (ع ص )چیزی که زوائد از آن دور شود و کوتاه گردد. (آنندراج ). سخن کوتاه و مجمل و بطور اجمال . کوتاه و کم و برگزیده . منتخب و کوتاه شده . (ناظم الاطباء) : من مدحت او چونکه همی مختصر آرم آری چو سخن نیک بود مختصر آید. فرخی .و بنده م...
-
مختصر
لغتنامه دهخدا
مختصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) کسی که نزدیکترین راه رود در رفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که نزدیک ترین راه را در رفتن می گیرد. (ناظم الاطباء). || کوتاه کننده ٔ سخن . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گی...
-
جستوجو در متن
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سعدبن ابی جمرة الازدی الاندلسی . از علماء حدیث است . از تألیفات او است : جمع النهایة مختصر صحیح بخاری که به مختصر ابن ابی جمرة مشهور است . بهجة النفوس در شرح مختصر المراثی الحسان ، در حدیث . وی به سال 695 هَ . ق . ...
-
الظ
لغتنامه دهخدا
الظ. [ ] (علامت اختصاری ) رمز «الظاهر». نشانه و مختصر «الظاهر» یعنی ظاهراً.
-
شا
لغتنامه دهخدا
شا. (ص ) مختصر شاد است که از شادی باشد. (برهان ).مختصر شادباش . (فرهنگ خطی ). || گاه در اسماء اعلام جزء مؤخر را تشکیل دهد: احمشا، محمشا، فرخشا که در اصل : احمدشاد، محمدشاد، فرخشاد آمده است .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد قدوری . رجوع به ابوالحسین قدوری و قدوری ... شود. و او راست : مختصر القدوری فی فروع الحنفیه الکتاب فی المذهب و شرحی بر مختصر الکرخی .
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ](اِخ ) دیلمی . او راست : مسندالفردوس . و این کتاب را شیخ شهاب الدین احمدبن علی بن حجر العسقلانی مختصر کرده و تسدیس القوس فی مختصر مسند فردوس نام نهاده است .
-
شهاب
لغتنامه دهخدا
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) احمدبن حسین بن عتبة حسنی . وی عمدةالطالب ابن عقبه را مختصر کرده است . (از کشف الظنون ).
-
شکردن
لغتنامه دهخدا
شکردن . [ ش ُ ک ُ دَ] (مص ) مردن . || قتل کردن و کشتن . (ناظم الاطباء). لغت و معانی آن مختصر به همین مأخذ است .
-
ابوالفتح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) سبتی . او راست : شرحی بر مختصر عبداﷲبن یوسف الجوینی . (کشف الظنون ).
-
ابوالفتوح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتوح . [ اَ بُل ْ ف ُ ] (اِخ ) ابن عیسی الشافعی . وفات به سال 710 هَ . ق . او راست : شرح مختصر المزنی .
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) مالکی مسعودی . او راست : مختصر تخجیل من حرف الانجیل و در 942 هَ . ق . از آن فراغت یافته است .
-
تمورخان
لغتنامه دهخدا
تمورخان . [ ت ِ ] (اِخ ) پسر میرخوند و صاحب روضةالصفا که کتاب پدر را مختصر کرده حبیب السیر نام نهاد. (ناظم الاطباء).