کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخاطبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخاطبه
لغتنامه دهخدا
مخاطبه . [ م ُ طَ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) گفتگو و خطابه . || کلام مابین متکلم و سامع. (ناظم الاطباء). || مورد بازخواست و عتاب قرار دادن . گفتاری درشت و عتاب آمیز : در این وقت که آواز مخاطبه و معاتبه از منزل ایشان به گوش وی رسید. (انوار سهیلی )...
-
واژههای مشابه
-
مخاطبة
لغتنامه دهخدا
مخاطبة. [ م ُطَ ب َ ] (ع مص ) سخن در روی گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با کسی سخن گفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد). روباروی و در روی سخن گفتن . (از ناظم الاطباء). و رجوع به خِطاب شود.
-
جستوجو در متن
-
شیخنا
لغتنامه دهخدا
شیخنا. [ ش َ خ ُ ] (ع اِ مرکب ) (از: شیخ + نا، ضمیر عربی ) مخاطبه ای احترام آمیز خواجگان و اعیان را و در اهمیت فروتر از شیخی : به خواجه احمد عبدالصمد نامه رفت مخاطبه ٔ شیخنا بود شیخی و معتمدی کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 360).
-
مغایبة
لغتنامه دهخدا
مغایبة. [ م ُ ی َ ب َ ] (ع مص ) سخن در پس کسی گفتن ، خلاف مخاطبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از یکدیگر غایب شدن . (المصادر زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
عمید
لغتنامه دهخدا
عمید. [ ع َ ] (ع ص ) شکسته دل از عشق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنکه عشق وی را شکسته باشد. || سخت غمگین . (از اقرب الموارد). بیقرار و تفته از بیماری و جز آن . (منتهی الارب ). || (اِ) خانه ای که کسی در آن پناهنده شود، و بست و پناهگ...
-
مجادله کردن
لغتنامه دهخدا
مجادله کردن . [ م ُ دَ ل َ / دِ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ستیزیدن . جنگ کردن : به آواز بلند و به محاوره ٔ سفها و الفاظ اخساء مجادله و مخاطبه کنند و مایه ٔ عداوت مدخر نهند.(اخلاق ناصری ). و با ما مجادله و مضاربه کنند. (تاریخ قم ص 11). || خصومت ورزیدن . ...
-
مستطاب
لغتنامه دهخدا
مستطاب . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازاستطابة. خوش آمده و پاک آمده و لذیذ. (غیاث ) (آنندراج ). خوش و نیکو و پسندیده و شایسته و خوش آیند. (ناظم الاطباء). پاکیزه . رجوع به استطابة شود : خیک اشکم گو بدر از موج آب گر بمیرم هست مرگم مستطاب . مولوی (مثن...
-
کربلایی
لغتنامه دهخدا
کربلایی . [ ک َ ب َ ] (ص نسبی ) کربلائی . منسوب به کربلاء. || اهل کربلا. از مردم کربلا. || کسی که به زیارت کربلا رفته باشد. || عنوانی که روستاییان و عامه را دهند. (فرهنگ فارسی معین ). مخاطبه ای عامه ٔ مردم را آنجا که نام او ندانند و عنوان «آقا» و غیر...
-
شیخ العمید
لغتنامه دهخدا
شیخ العمید. [ ش َ خُل ْ ع َ ] (اِخ ) مخاطبه ٔبوسهل حمدوی . لقب بوسهل زوزنی ندیم سلطان مسعود غزنوی و رئیس دیوان رسالت او، پس از مردن بونصر مشکان وبروزگار سلطان مودود، و ممدوح منوچهری : شاخ بنفشه بر سر زانو نهاده سرماننده ٔ مخالف بوسهل زوزنی شیخ العمید...
-
معتاد
لغتنامه دهخدا
معتاد. [ م ُ ] (ع ص ) عادت گرفته شده و عادت گیرنده . (آنندراج ). خوی گیرنده و خوی پذیر و خوکاره و خوگر. (ناظم الاطباء). خوی گرفته . آموختگار.آموخته . عادت کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- معتاد شدن ؛ عادت کردن . خوی کردن . (ناظم الاطباء).- معتاد...
-
اطباءالکلبة
لغتنامه دهخدا
اطباءالکلبة. [ اَ ئُل ْ ک َب َ ] (ع اِ مرکب ) این ترکیب ترجمه ٔ کلمه ٔ فارسی سپستان یا سکپستان است که در متنهای طبی بمعنی سبستان آمده است بدین سان : اطباءالکلبة، سبستان است . (مفردات ابن البیطار و لکلرک ) (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 52) (الفاظ الادوی...
-
بهاءالدین
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین . [ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) محمدالاوشی . مذکری خوش گوی و پیری جوان طبع و فصیحی لطیفه پرداز بود. پیوسته در مخاطبه ٔخود گفتی : ای بهای اوشی تو بهای اوشی و هر چند نظم او مطبوع و رایق بود ولیکن نثر او بر نظم فایق است وجمله ٔ افاضل عصر انصاف داده ان...
-
التفات
لغتنامه دهخدا
التفات . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وانگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). بازپس نگریستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). برگشته نگریستن . (منتهی الارب ). بگوشه ٔ چشم نگریستن . (غیاث اللغات ). پروای کسی کردن : سلطان را التفات نظری افتاد نوشتکین را دید د...