کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محیی آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محیی آباد
لغتنامه دهخدا
محیی آباد. [ مُح ْ ] (اِخ )دهی است از دهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان ، در12هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 13هزارگزی شمال شوسه ٔ رفسنجان به یزد با 270 تن سکنه . آب آن از قنات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
محیی آباد
لغتنامه دهخدا
محیی آباد. [ مُح ْ ](اِخ ) دهی است از دهستان جوپار بخش ماهان شهرستان کرمان ، واقع در 13هزارگزی باختر ماهان ، سر راه فرعی ماهان به جوپار با 1100 تن سکنه . آب آن از قنات حکیم آباد تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
واژههای مشابه
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی السکر المغربی الاندلسی حکیم و مهندس . او راست مدخل المفید و غنیة المستفید فی الحکم علی الموالید. (نسخه ای از آن در کتابخانه ٔ لغت نامه ٔ دهخدا هست ). (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) احمدبن علی بونی . رجوع به احمدبن علی ... شود.
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) اخلاطی . رجوع به اخلاطی شود.
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) اورنگ زیب عالم گیر. رجوع به اورنگ زیب شود.
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) شافعی نعیمی ، مکنی به ابوالمفاخر. رجوع به ابوالمفاخر نعیمی ... شود.
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب ابن قضیب البان عبدالقادربن محمد است .
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب احمدبن ابراهیم نحاس است .
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب شیخ عبدالقادر جیلانی است . رجوع به عبدالقادر جیلی شود.
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن عبدالظاهربن نشوان است .
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب عبدالقادر محمدبن نصراﷲبن ابی الوفاست .
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب عبدالقادربن ابی القاسم سعدی مالکی مکی است .
-
محیی الدین
لغتنامه دهخدا
محیی الدین . [ مُح ْ یِدْ دی ] (اِخ ) لقب محمدبن سلیمان کافیجی است .