کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محیط میانستارهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هفت محیط
لغتنامه دهخدا
هفت محیط. [ هََ م ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت فلک است . || هفت دریا را نیز گویند. (برهان ) : امر تو نطفه افکند بهر سه نوع تا کندهفت محیط دایگی چاربسیط مادری . خاقانی .رجوع به هفت دریا شود.
-
محیط کردن
لغتنامه دهخدا
محیط کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) احاطه دادن . || گرد بر گرد سطحی برآوردن خطی را.
-
محیط گردیدن
لغتنامه دهخدا
محیط گردیدن . [ م ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) محیط گشتن . محیط شدن .
-
محیط گشتن
لغتنامه دهخدا
محیط گشتن . [ م ُ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) محیط شدن . محیط گردیدن .
-
جستوجو در متن
-
مجدح
لغتنامه دهخدا
مجدح . [م ُ دَ ] (اِخ ) دبران ، یا ستاره ای است خرد میان دبران و ثریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). منزلی از منازل ماه که دبران نیز گویند و یا ستاره ای خرد مابین دبران و ثریا. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
حضار
لغتنامه دهخدا
حضار. [ ح َ ] (اِخ ) ستاره ای است که پیش از سهیل طلوع کند. نام ستاره ای است در جانب جنوب .(مهذب الاسماء). ستاره ای است روشن در جانب جنوب . یکی از دو ستاره است که پیش از سهیل برآید و مردمان گمان برند که سهیل است و آن ستاره ٔ دیگر «الوزن » است .
-
معقب
لغتنامه دهخدا
معقب . [ م ُ ق ِ] (ع ص ) ستاره ای که پس ستاره ای برآید. (منتهی الارب )(آنندراج ). ستاره ای که پس از ستاره ای دیگر برمی آید و طلوع می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرزندی که جانشین پدر می گردد . (ناظم الاطباء). || آنکه درطلب حق خود خصم را ...
-
کوی
لغتنامه دهخدا
کوی . [ ک ُ وَی ی ] (اِخ ) نام ستاره ای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ستاره ای . (از اقرب الموارد).
-
چهار کوکب
لغتنامه دهخدا
چهار کوکب . [ چ َ /چ ِ ک َ / کُو ک َ ] (اِخ ) چهار کوکب قطعةالفرس . چهار ستاره ای که در پس دلفین قرار دارند. هر دو تای از آن در پهلوی یکدیگرند و آن دوتای واقع بر محل دهان اسب یک وجب با هم فاصله دارند و آن دوتای دیگر که در ناحیه ٔ سر اسب میباشد یک ذرا...
-
بهت معدل
لغتنامه دهخدا
بهت معدل . [ ب ُ ت ِ م ُ ع َدْ دَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) فضله ای باشد میان بهت شمس و بهت قمر، چون بهت شمس از بهت قمر کم کنی . و نیز فضله ای باشد میان دو بهت دو ستاره ٔ مستقیم یا راجع. (التفهیم ص 138).
-
رامح
لغتنامه دهخدا
رامح . [ م ِ ] (اِخ ) رامح فلکی . سماک رامح . ستاره ای است سرخ و تابان بیرون از صورت عواواقع در میان دو ران صورت عوا. رجوع به سماک شود.
-
معرة
لغتنامه دهخدا
معرة. [ م َ ع َرْ رَ ] (اِخ ) ستاره ای است سوای کهکشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ستاره ای است فروسوی مجره یا فراسوی آن در ناحیه ٔ قطب شمال که در آن ستارگان بسیار است . (از معجم متن اللغه ).
-
قیقاوس
لغتنامه دهخدا
قیقاوس . [ وَ ] (اِخ ) معرب کیکاوس . نام ستاره ای است واین کلمه عجمی است . (از اقرب الموارد). شکلی است بر فلک از اشکال شمالی بصورت مثلث بزرگ . (آنندراج ). این لغت روم است و آن را عرب ملتهب خوانند و کواکب او یازده در نصف صورتند و ده خارج و او در میان ...
-
کتد
لغتنامه دهخدا
کتد. [ ک َ ت َ / ت ِ ] (ع اِ) فراهم آمدنگاه هر دو شانه از مردم و اسب یا هر دو. || بمعنای دوش است یا میان دوش تا پشت . ج ، اَکتاد و کُتود. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اِخ ) ستاره ای است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام ستاره ای است و ...