کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محیر
لغتنامه دهخدا
محیر. [ م ُ ح َی ْ ی ِ ] (ع ص ) که سرگشته کند. سرگشته کننده . (آنندراج ). حیران کننده . || (اِ) نام پرده ٔ موسیقی موافق تودی هند و بعضی گویندکه پرده ٔ حسینی است . (غیاث ) (آنندراج ). شعبه ای است از مقام حسینی . از هشتمین نغمه است و یک بانگ دارد یا نی...
-
واژههای مشابه
-
عین محیر
لغتنامه دهخدا
عین محیر. [ ع َ ن ِ م ُ ح َی ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) به اصطلاح خوشنویسان ، نوعی است از حرف عین . عین لعلی . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) : طغراکشان قطعه ٔ یاقوت حسن اوعشق مرا به عین محیر نوشته اند.محمدسعید اشرف (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
مهیر
لغتنامه دهخدا
مهیر. [ م َ ] (اِ) ماه . قمر. (برهان ). یکی از نامهای ماه است . (جهانگیری ) : چو پشت آینه ست اجسام اینجاشود چون روی آیینه مصفانه شمسی ماند آنجا نه مهیری نه ظلی بینی آن جا نه منیری .عطار.
-
مهیر
لغتنامه دهخدا
مهیر. [ م ُ هََ ] (اِخ ) ابن سلمی بن هلال دؤلی ، از بنی حنیفة. از رؤسای یمامه در اواخر عصر مروان است و به سال 126 هَ . ق . درگذشته است . (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 264).
-
جستوجو در متن
-
عین لعلی
لغتنامه دهخدا
عین لعلی . [ ع َ / ع ِ ن ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از املای حرف عین است در اصطلاح خوشنویسان . عین محیر. (از آنندراج ). رجوع به عین محیر شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بن ابی الحناجر شافعی حموی . مکنی به ابوالحسین . او راست : کتاب فلک الفقه در مسائل خلاف ائمه ٔ چهار گانه . مؤلف در این کتاب گوید که پانصد و بیست و پنج مسئله از امهات مسائل را با دلیل و برهان در کتابی گرد آوردم ...
-
شعبه
لغتنامه دهخدا
شعبه .[ ش ُ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شعبة. شاخه . (ناظم الاطباء). شاخه ٔ درخت . شاخ درخت . (یادداشت مؤلف ) : این سید شعله ای بود از نور نبوت و شعبه ای از دوحه ٔرسالت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 247). مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من که بر هر شعبه ای مرغی شک...
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی َ م َ ] (اِخ ) ناحیتی است از عرب آبادان و خرم و با نعمت بسیار و کشت و برز و مراعی و در قدیم مستقر ملوک آنجا شهر سعده بوده و سپس صنعا مستقر ملوک گردیده است و شهرک جرش و ناحیت صمدان و شهر سام و شهر دمار و شهر منکث و شهر صهیب و سریر از این ناح...
-
کاظم
لغتنامه دهخدا
کاظم . [ ظِ ] (اِخ ) (موسی بن جعفر...) در حبیب السیر آمده است : ولادت شریف امام هفتم درابوا که منزلی است در میان مکه و مدینه فی صفر سنه ٔثمان و عشرین و مائه اتفاق افتاد و قیل فی سنة تسع و عشرین ، و مادر آن جناب ام ولد بود مسماة بحمیده ٔ بربریه و اسم ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب تراجم حفّاظ و مشایخ محدّثین و مشاهیر مفسّرین این دانشور جلیل و هنرمند نبیل را هم ابوالخیر مین...