کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محوطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محوطه
لغتنامه دهخدا
محوطه . [ م ُ ح َوْ وَ طَ ] (ع ص ) محوطة. رجوع به محوطة شود. || (اِ) ساحت . فضا. عرصه . گشادگی و فراخنا.
-
واژههای مشابه
-
محوطة
لغتنامه دهخدا
محوطة. [ م ُ ح َوْ وَ طَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث محوط. محوطه . دیواربرکشیده . دیوارکشیده . که در پیرامون دیوار دارد. دیواربست . هر جای محصور و محدود. هر جای که از دیوار و جز آن احاطه شده باشد و هر کشتزار محدودی . (از ناظم الاطباء). صاحب غیاث اللغات گوید ...
-
جستوجو در متن
-
مانژ
لغتنامه دهخدا
مانژ. [ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) محوطه ٔ مخصوص تعلیم اسبان و سواران .
-
شهدیوار
لغتنامه دهخدا
شهدیوار. [ ش َ دی ] (اِ مرکب ) دیوار بلندی که محوطه ای را احاطه کرده باشد. || دیوار خانه ٔ پادشاه . (ناظم الاطباء).
-
پیست
لغتنامه دهخدا
پیست . (فرانسوی ، اِ) محوطه یا میدانی برای دو یا اسب دوانی یا بازی . || فضا و محلی مسطح اعم از مسقف یا غیرمسقف برای رقص .
-
حظایر
لغتنامه دهخدا
حظایر. [ ح َ ی ِ ] (ع اِ)ج ِ حظیرة. حظائر. جایها که درآن خرما خشک کنند. محوطه ها که از چوب و نی سازند.
-
شبغاز
لغتنامه دهخدا
شبغاز. [ ش َ ] (اِ مرکب ) محوطه ای باشد که شبها گاوان و گوسفندان و دیگر جانوران اهلی در آن به سر برند. (از برهان ). شبگاه . شبغار. شبغا.
-
منجیر
لغتنامه دهخدا
منجیر. [ م َ / م ُ ] (اِ) محوطه ٔ شبکه داری که در جلو در بطور انحراف سازند تا عمارت از خارج دیده نشود. (ناظم الاطباء).
-
خنزیری
لغتنامه دهخدا
خنزیری . [ خ ِ ] (ص نسبی )منسوب به خنزیر. || (اِ) لانه ٔ خوک و محوطه ای که در آنجا خوکها را جای دهند. (ناظم الاطباء).
-
اسده
لغتنامه دهخدا
اسده . [اَ س ِ دَ ] (ع اِ) محوطه ای که از چوب و نی سازند. (منتهی الارب ). محوطه از چوب و نی برای بودن گوسفندان و غیره . حظیرة. (تاج العروس ). || ماده سگ دونده پی صید. (منتهی الارب ). ضاریه . (تاج العروس ).
-
رامند
لغتنامه دهخدا
رامند. [ م َ ] (اِخ ) از روستاهای خارج محوطه ٔ بخارا در عهد رودکی بشمار میرفته است . رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 109 شود.
-
سرسرا
لغتنامه دهخدا
سرسرا. [ س َ س َ ] (اِ مرکب ) محوطه ای در مدخل سرای که مسقف است . (فرهنگ فارسی معین ). گشادگی که درچند اطاق یا راه روها بدان باز شود: سرسرای عمارت .
-
پارکه
لغتنامه دهخدا
پارکه . [ ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) اداره ٔ مدعی عمومی . دادسرا. || محوطه ای از بورس که دلالان هنگام داد و ستددر آنجا گرد آیند. || مجموع دلالان بورس .