کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محوري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
محوری
لغتنامه دهخدا
محوری . [م ِح ْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به محور. || دراصطلاح پزشکی دومین مهره ٔ گردن . مهره ٔ آسه ای . || در اصطلاح گیاه شناسی ، جوانه های محوری یا جانبی جوانه هایی هستند که در طول ساقه ٔ نبات قرار گرفته اند و هر یک از آنها از کنار یک برگ (محلی که دمبرگ...
-
جستوجو در متن
-
برطیس
لغتنامه دهخدا
برطیس . [ ] (معرب ، اِ) یونانی ، بمعنی محیط. (مفاتیح ). فکه ٔ بزرگی است از آلات حیل در داخل او محوری که بدان سنگینی ها بردارند. (یادداشت مؤلف ).
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم .[ اَ رُ ] (اِ) میله ٔ آهنی محکمی است چون محوری بنام محور اتکاء. با یک نقطه ٔ اتکاء و بوسیله ٔ اهرم با قوه ٔ کمتری میتوان اجسام سنگینی را بحرکت در آورد.
-
غرغره
لغتنامه دهخدا
غرغره . [ غ َ غ َ رَ / رِ ] (اِ) غلطک آبکشی . غلتک که به وسیله ٔ آن آب از چاه کشند. غرغر. (برهان قاطع). رجوع به غرغر شود. || در تداول کنونی به کسر اول و سوم است و علاوه بر معنی مذکور به غلتکی چوبی یا چرخی اطلاق شود که به دور محوری میتواند بگردد و بر ...
-
مونوپودیک
لغتنامه دهخدا
مونوپودیک . [ م ُ ن ُ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از دو حالت انشعابات ساقه در نباتات عالی ، و آن وقتی است که جوانه ٔ انتهایی ساقه مرتباً به رشدونمو خود ادامه دهد و در نتیجه رشد جوانه های محوری آن ساقه های فرعی ظاهر گردد، چنانکه در درختان بلوط و کاج و را...
-
دینامو
لغتنامه دهخدا
دینامو. [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) نام عمومی هریک از ماشینهائی که برای تبدیل انرژی برقی به انرژی مکانیکی یا بالعکس بکار میرود. اجزاء اساسی هر دینامو القاگر و القاگیر است که یکی ثابت است و دیگری سوار بر محوری است که میتواند بگردد از جنبه ٔ نظری هر دینامو ...
-
دسته کوک
لغتنامه دهخدا
دسته کوک . [ دَ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) ساعتی که پیچاندن و جمع کردن فنر آن که چرخهای ساعت را بحرکت درمی آورد بوسیله ٔ دسته ٔ مخصوص که بر کنار ساعت تعبیه شده است انجام گیرد. ساعتی که از محل دسته ٔ آن کوک شود و فنر آن برای براه انداختن چرخها، با پیچاندن ...
-
ریزوفر
لغتنامه دهخدا
ریزوفر. [ زُ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) ریزوفرامانگل . چندل که درخت بومی افریقاست و موریانه آن را نمی خورد و برای مصرف ساختمان خریدار زیاد دارد. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 286). درختی از رده ٔ دولپه ای های جداگلبرگ که دارای برگهای متقابل و ضخیم می باشد. برگ...
-
شوران
لغتنامه دهخدا
شوران . [ شو /ش َ / شُو ] (اِ) گل کازیره و گل کافشه . (ناظم الاطباء). گل کازیره . (منتهی الارب ). گل کاجیره . خشکدانه و گل آن . (یادداشت مؤلف ). معصفر. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شَوَران شود. || جوانه های محوری در درختان مثمر گاهی مولد ساقه و بر...
-
امبولاکرر
لغتنامه دهخدا
امبولاکرر. [ اَ رِ ] (فرانسوی ، اِ) (حلقه ...) لوله ای است حلقوی که دهان خارپوستان را احاطه می کند. رجوع به جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ج 1 ص 256 شود. || در اصطلاح جانورشناسی پاهای خارپوستان را گویند و آنها اعضایی است برجسته که هریک مانند لول...
-
جفت بندی
لغتنامه دهخدا
جفت بندی . [ ج ُب َ ] (حامص مرکب ) طرز اجتماع کارپلهای یک مادگی و قرار گرفتن تخمکهای آن درنباتات مختلف ، متفاوت است و آنرا جفت بندی گویند . (گیاه شناسی ثابتی ص 421).- جفت بندی جانبی ؛ نوعی از جفت بندی است که در آن حاشیه ٔ هر کارپل به حاشیه ٔ کارپل م...
-
ستاره ٔ دریایی
لغتنامه دهخدا
ستاره ٔ دریایی . [ س ِ رَ / رِ ی ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است بحری از شاخه ٔ خارپوستان جزء رده ٔ استلریدها . بدن آن از چندین قسمت درست شده که بطور منظم در اطراف محوری مرکزی قرار دارند. معمولاً قسمت اعظم هر بخشی آزاد بوده و بازوها را در...
-
جانوران
لغتنامه دهخدا
جانوران . [ ن َ / ن ِ/ ن ْ وَ ] (اِ مرکب ) ج ِ جانور. جانداران . صاحبان جان . ذیروحان : و آدمیان را بفضل و منت خویش ... از دیگر جانوران ممیز گردانید. (کلیله و دمنه ).ای ملک جانوران رای تووی گهر تاجوران پای تو. نظامی .- جانوران آبزی ؛ حیوانات بحری و ...
-
محور
لغتنامه دهخدا
محور. [ م ِح ْ وَ ] (ع اِ) آنچه گرد خود گردد. تیر چرخ دلو. تیر هر چرخ که چرخ بدان گردد از آهن باشد یا از چوب . قعو، محور آهنی . (منتهی الارب ). || آهن که در میان چرخ چاه بود. آهن که در میان بکره بود. (مهذب الاسماء). || خط مستقیم حقیقی یا فرضی که جسمی...