کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمدباقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محمدباقر
لغتنامه دهخدا
محمدباقر. [ م ُ ح َم ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابن میرمحمد حسینی استرابادی ، معروف به میرداماد. رجوع به میرداماد شود.
-
محمدباقر
لغتنامه دهخدا
محمدباقر. [ م ُ ح َم ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) حاج سیدمحمد باقر شفتی ، معروف به حجةالاسلام . رجوع به حجة الاسلام شفتی شود.
-
محمدباقر
لغتنامه دهخدا
محمدباقر. [ م ُ ح َم ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به سبزواری محمدباقربن محمد مؤمن شود.
-
محمدباقر
لغتنامه دهخدا
محمدباقر. [ م ُ ح َم ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) میرزامحمد باقر هروی الاصل قزوینی المسکن ، شاعر معروف و متخلص به جوهری ، صاحب کتاب مقتل موسوم به طوفان البکاء که شهرتی داشته و چند بار چاپ شده است . وی در حدود سال 1249 هَ . ق . در اصفهان درگذشت .
-
محمدباقر
لغتنامه دهخدا
محمدباقر. [م ُ ح َم ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) مجلسی . رجوع به مجلسی شود.
-
جستوجو در متن
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدباقر. رجوع به حسن مدرس شود.
-
علی اکبر
لغتنامه دهخدا
علی اکبر. [ ع َ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدباقر ایجی اصفهانی شیعی . رجوع به علی اکبر ایجی شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) صدرالدین . رجوع به صدرالدین محمدباقر رضوی قمی شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدباقر اصفهانی . رجوع به حسن واعظ شود.
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر حسن ، مادر امام محمدباقر است . رجوع به حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 208 شود.
-
علی اکبر اصفهانی
لغتنامه دهخدا
علی اکبر اصفهانی . [ ع َ اَ ب َ رِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدباقر ایجی اصفهانی شیعی . رجوع به علی اکبر ایجی شود.
-
مولوی
لغتنامه دهخدا
مولوی . [ م َ / مُو ل َ ] (اِخ ) محمدباقر، متخلص به آگاه . از شاعران پارسی سرای هند (1158-1220 هَ . ق .). رجوع به آگاه شود.
-
فاضل مازندرانی
لغتنامه دهخدا
فاضل مازندرانی . [ ض ِ ل ِ زَ دَ ] (اِخ ) میرزا محمدباقر. بهمراه علی قلی خان واله به هند سفر کرد، و در دهلی مرد. او را دیوان شعری بوده است . رجوع به الذریعه ج 6 ص 802 شود.
-
طالبان
لغتنامه دهخدا
طالبان . [ ل ِ ] (اِخ ) میر محمدباقر استرآبادی مشهور بطالبان . از تلامذه ٔشیخ بهائی بوده چنانکه در امل الاَّمل آورده . و او راست : شرحی بر زبدة الاصول و غیر ذلک . (روضات ص 116).