کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محل تلاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ام محل
لغتنامه دهخدا
ام محل . [ اُم ْ م ِ م َ ح َل ل ] (اِخ ) کوهی است از بنی وبر. (از المرصع).
-
بی محل
لغتنامه دهخدا
بی محل . [ م َ ح َل ل / م َ ح َ ] (ص مرکب )(از: بی + محل ) بیجای . (آنندراج ). نابجای . (یادداشت مؤلف ) : در عقد نکاح و عروسی وی [ طغرل ]تکلفهای بی محل نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 254). رجوع به محل شود. || بی وقت . (آنندراج ). بی هنگام . بی وقت . (ن...
-
بزرگ محل
لغتنامه دهخدا
بزرگ محل . [ ب ُ زُ م َ ح َل ل / ح َ ] (ص مرکب ) بزرگ مرتبه . بزرگ مقام . بلندپایه : زهره و مشتری چنان نگرندپایه ٔ قَدرت ای بزرگ محل .سعدی .
-
خلاف محل
لغتنامه دهخدا
خلاف محل . [ خ ِ / خ َ ف ِ م َ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) (اصطلاح نجوم ) بودن کوکب نهاری در روز تحت الارض و کوکب لیلی در شب فوق الارض . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خروس بی محل
لغتنامه دهخدا
خروس بی محل . [ خ ُ س ِ م َ ح َل ل / ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خروسی که نه بوقت خواند.(یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه کاری را درغیر موقع انجام دادن خواهد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
چشمه ٔ راج محل
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ راج محل . [ چ َ م َ ی ِ م َ ح َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت الخیال نویسد: «چشمه ای است در حوالی راج محل از توابع بنگاله که آبی بسیار گرم دارد و غالباً هر مریضی که چند روز پیاپی در آنجا غسل کند بخصوص اگر صاحب برص و جذام باشد، صحت یابد و جامع این اوراق ...
-
جستوجو در متن
-
دأی
لغتنامه دهخدا
دأی . [ دَءْی ْ ] (ع اِ) دَئی . دِئی . دَءْی . مهره های پشت . || میان دو شانه ٔ ستور. || غضروفهای سینه ٔ ستور یا ضلوعش در محل تلاقیشان و محل تلاقی پهلو. ج ، دأیات . (منتهی الارب ).
-
تالاب رود
لغتنامه دهخدا
تالاب رود. (اِخ ) رودی است که بدریاچه ٔ هامون ریزد و تا محل تلاقی با رود میرجاوه ، خط سرحدی ایران در بلوچستان تعیین شده است .
-
دوآب
لغتنامه دهخدا
دوآب . [ دُ] (اِخ ) محل تلاقی دو شعبه ٔ رودخانه ٔ کرج که یکی از کندوان و دیگری از شهرستانک آید. (یادداشت مؤلف ).
-
ساباره
لغتنامه دهخدا
ساباره . [ رِ ] (اِخ ) شهر کوچکی است در برزیل ، در ایالت میناس گرائس و در محل تلاقی دو رودخانه ٔ ساباره و ریوداس ولاس . در رودخانه ٔ ساباره ذرات طلا هست که استخراج میشود.
-
اسلاتاریتزا
لغتنامه دهخدا
اسلاتاریتزا. [ اِ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ در بلغارستان بین طرنوی و عثمان بازاری در 20 هزارگزی جنوب شرقی طرنوی به محل تلاقی دو نهر. رجوع باز قاموس الاعلام ترکی (ذیل اسلاطارجه ) شود.
-
پیتس فیلد
لغتنامه دهخدا
پیتس فیلد. (اِخ ) نام قصبه ای است در جمهوری ایلیونیس از جماهیر متحده ٔ آمریکای شمالی واقع در 103 هزارگزی جنوب غربی اسپرینگفیلد، در محل تلاقی دو خط آهن دارای تجارتی پررونق و کارخانجات تنباکو. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
روان
لغتنامه دهخدا
روان . [ رُ ] (اِخ ) شهری است مرکز ایالت لوار از فرانسه در محل تلاقی رود لوار و رنزون . سکنه ٔ آن 46500 تن است . محصول آن پارچه های پنبه ای و پشمی و جوراب و پارچه و لباس و کاغذ و مصنوعات مکانیکی است و دباغخانه و کارخانه ٔ ذوب آهن و رنگرزی نیز دارد.
-
باریلی
لغتنامه دهخدا
باریلی . [ رِ ] (اِخ ) نام شهری است در هندوستان ، در دایره ٔ کلکته در 220 هزارگزی شمال شرقی اکره در محل تلاقی دو نهر تابع برود گنگ واقع شده و مرکز سنجاقی مسمی به همین اسم میباشد. دارای صدهزار تن سکنه و صنایع و مکاتب بسیار است . (از قاموس الاعلام ترکی...
-
اﷲآباد
لغتنامه دهخدا
اﷲآباد. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) شهر مقدسی است در شمال غربی هندوستان که در محل تلاقی رودخانه های گنگ و جومنا واقع است . این شهر حاکم نشین ایالتهایی است که از اگره و آئود تشکیل یافته اند. سکنه ٔ آن 332000 تن و محصول مهم آن معدنیات و ابزار مکانیکی و پشم اس...