کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محلف
لغتنامه دهخدا
محلف . [ م ُ ح َل ْ ل ِ ] (ع ص ) سوگنددهنده . و رجوع به تحلیف شود.
-
محلف
لغتنامه دهخدا
محلف .[ م ُ ل ِ ] (ع ص ) سوگنددهنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هر آنچه مردم در آن شک کرده سوگند خورند که چنین است و چنین نیست و از آن است کمیت محلف یعنی مشتبه اللون که بعضی آن را کمیت گویند و بعضی سرخ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || ک...
-
جستوجو در متن
-
محلفة
لغتنامه دهخدا
محلفة.[ م ُ ل ِ ف َ ] (ع ص ) مؤنث محلف . و رجوع به محلف شود. || ناقة محلفة؛ ماده شتری که در فربهی وی شک کنند. (از منتهی الارب ). || کمیت غیرمحلفة؛ اسب که رنگ آن خالص باشد. (از اقرب الموارد).
-
مهول
لغتنامه دهخدا
مهول . [ م ُ هََ وْ وِ ] (ع ص ) سوگند به آتش خوراننده . (منتهی الارب ). مُحَلَّف . (اقرب الموارد) (لسان العرب ).
-
محلفین
لغتنامه دهخدا
محلفین . [ م ُ ح َل ْ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محلف (در حالت نصبی و جری ).