کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محققاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محققاً
لغتنامه دهخدا
محققاً. [ م ُ ح َق ْ ق َ قَن ْ ] (ع ق ) به تحقیق . حقیقةً. مسلماً. قطعاً. رجوع به محقق شود.
-
جستوجو در متن
-
کاس سو
لغتنامه دهخدا
کاس سو. (اِخ ) در مغرب ایران مردمانی بوده اند موسوم به کاس سو که نژاد آنها محققاً معلوم نیست ، اینها همان مردم اند که در تاریخ بابل و عیلام ذکرشان گذشت و مورخین یونانی آنها را «کوسیان » یا «کیسی » نامیده اند. (ایران باستان ص 157).
-
سنتروک
لغتنامه دهخدا
سنتروک . [ س ِ ] (اِخ ) نسب او محققاً معلوم نیست ، ولی ظن قوی این است که برادر اشک ششم مهرداد اول و اشک هفتم فرهاد دوم بوده و اسم سنتروک در عهد قدیم چنین بوده سیناتروکس (فیه گون ) سین تروکس ، ولی املای سکه ها به یونانی سان تروکس است . (از ایران باستا...
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مالک بن قهم مکنی به ابی العشراء الدّارمی . یکی از تابعین و از مشاهیر حفاظ. بعضی وی را از صحابه گفته اند ولی محققاً به درک فیض حضور حضرت نبوی نایل نیامده است . و روایات وی خالی از غش نیست . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
بابا
لغتنامه دهخدا
بابا. (اِ) ادگار بلوشه در توضیح «باباخاتون » آرد: محققاً «بابا» باید خواند و این کلمه در مغولی بنا بر علم الاعلام مغولی از کلمه ٔ چینی «پاپا» بزبان مغولی وارد شده است . (جامعالتواریخ ج 2 ص 36 بخش فرانسوی ).و رجوع به ص 354 همان جلد شود.
-
سان تروی کس
لغتنامه دهخدا
سان تروی کس . [ تْرُی ْ ک ُ ] (اِخ ) اسم سنتروک را نویسندگان قدیم چنین نامیده اند. سیناتروکس (فیله گون ) . سیناتروکس . ولی املاء روی سکه ها بیونانی سان تروی کس است که نسبت او محققاً معلوم نیست ولی ظن قوی این است که برادر اشک ششم مهرداد اول و اشک هفتم...
-
زاپاارته نن
لغتنامه دهخدا
زاپاارته نن . [ اُ ت ِ ن ُ ] (اِخ ) کوهی است که تیرداد شهر جدید دارا یاداریوم را در آن بنا کرد. در ایران باستان آمده : از کارهای او [ تیرداد ] بنای شهر جدیدی بود که ژوستن گوید دارا نام داشت و در کوه زاپاارته نن واقع بود. محلی راکه تیرداد برای بنای دا...
-
اشک
لغتنامه دهخدا
اشک . [ اَ ] (اِخ ) بیست ویکم یا وُنُن دوم . پس از گودرز بتخت سلطنت نشست .وی والی ماد بود و پس از گودرز پارتیها او را برای سلطنت طلبیدند. سلطنت وی بسیار کوتاه بود و حادثه ٔ نیک یا بد در روزگار وی روی نداد و بنابراین نامی هم از خود نگذاشت . تاریخ سکه ...
-
اشک
لغتنامه دهخدا
اشک . [ اَ ] (اِخ ) نوزدهم یا بردان . محققاً معلوم نیست که پس از اردوان کی بتخت سلطنت نشسته است . برخی از مورخان گویند: بردان پسر اردوان بتخت نشست زیرا از زمان پدرش به این امر خطیر معین شده بود و مدعی نداشت ، ولی بعضی معتقدند که گودرز پسر اردوان سوم ...
-
اشک
لغتنامه دهخدا
اشک . [ اَ ] (اِخ ) دهم یا سنتروک . نام وی برحسب نوشته های مورخان قدیم چنین است : سیناتروکس (فله گون ) ، سین تروکس . ولی املای روی سکه ها بیونانی سان تراکس است . نسب او محققاً معلوم نیست ولی ظن قوی این است که برادر اشک ششم مهرداد اول و اشک هفتم فرهاد...
-
پهندر
لغتنامه دهخدا
پهندر. [ پ َ هََ دَ ] (اِخ ) قلعه ٔ بندر شیراز. فهندر. قلعه ای است در سمت شرقی شیراز، بمسافت کمتر از میلی و باغ دلگشا در پایه ٔ آن واقع شده است . و آن کوهیست طبیعی و ارتفاع چندانی ندارد. و یک طرف آن دامنه دار است و منتهی بصحرا میشود و اطراف دیگرش اتص...
-
زابی
لغتنامه دهخدا
زابی . (اِخ ) زابیها، یکی از چهار دولت آریائی است که تا قرن 7 ق . م . تشکیل شده بوده است . مؤلف ایران باستان آرد: پس از جدا شدن آریانها از مردمان دیگر هند و اروپائی تا قرن 7 ق . م . محققاً معلوم نیست که آریانها چه می کرده اند همین قدر از داستانهای ق...
-
گایوس پلینوس
لغتنامه دهخدا
گایوس پلینوس . [ پ ِ ] (اِخ ) پلین عالم رومی که در 23 م . تولد یافت و زمان فوتش محققاً معلوم نیست . این شخص را پلین بزرگ نامند، زیرا برادرزاده ای از طرف مادر داشت که معروف به پلین کوچک است . عالم مزبور کتابهای زیاد نوشته که بقول پلین کوچک عده ٔ آنها ...
-
منوچهر
لغتنامه دهخدا
منوچهر. [ م َ چ ِ ] (ص مرکب ) بهشت روی ، چه منو مخفف مینو است که بهشت باشد و چهره به معنی روی . و به معنی علوی ذات ، چه منو به معنی علوی و چهره به معنی ذات باشد. (برهان ). مخفف مینوچهر به معنی بهشت رو. (غیاث ). منوش چیثره ، جزء دوم چیثره همریشه ٔ «چه...