کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محسوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محسوب
لغتنامه دهخدا
محسوب . [ م َ ] (ع ص ) شمرده . (منتهی الارب ). شمرده شده . (ناظم الاطباء). بشمار آورده شده . (غیاث ) (آنندراج ). بحساب درآمده . بشمار آمده . در شمار آمده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : نظر میداشت اندر راه محبوب که در ذاتش همان بوده ست محسوب . نظامی .- محس...
-
واژههای همآوا
-
محصوب
لغتنامه دهخدا
محصوب . [ م َ ] (ع ص ) سرخجه برآورده . مبتلا به سرخجه . محصب . (از منتهی الارب ). سرخجه شده . (دهار). سرخجه برآمده . (مهذب الاسماء). رجوع به حصبه شود.
-
جستوجو در متن
-
محسوبة
لغتنامه دهخدا
محسوبة.[ م َ ب َ ] (ع ص ) مؤنث محسوب . رجوع به محسوب شود.
-
نامحسوب
لغتنامه دهخدا
نامحسوب . [ م َ ] (ص مرکب ) حساب ناشده . به حساب نیامده . به حساب منظور ناشده . مقابل محسوب . رجوع به محسوب شود.
-
حساب شدن
لغتنامه دهخدا
حساب شدن . [ ح ِ ش دَ ] (مص مرکب ) محسوب شدن . چیزی را به حساب کسی گذاشتن اعم از این که مال شخصی او باشد یا نه . (قاموس کتاب مقدس ).- چیزی به حساب کسی منظور شدن ؛ به پای او محسوب گردیدن .
-
بشمارکرده
لغتنامه دهخدا
بشمارکرده . [ ب ِش ُ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) محسوب : اجتماع بشمارکرده ، یعنی اجتماع محسوب در اختلاف منظر. (التفهیم ص 216). و رجوع به شمار و شمردن و شماردن شود.
-
گانه سا
لغتنامه دهخدا
گانه سا. [ ن ِ ] (اِخ ) خدای هندی دارای سری شبیه به سر فیل . وی رب النوع علم و ادب محسوب می شود.
-
انگاشتنی
لغتنامه دهخدا
انگاشتنی . [ اَ / اِ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل انگاشتن . || محسوب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
باسا
لغتنامه دهخدا
باسا. (اِخ ) شهری در لیبریا (افریقا). در ساحل رودخانه ٔ سنت ژان که از مراکز معتبر تجارتی لیبریا محسوب میشود.
-
برنان
لغتنامه دهخدا
برنان .[ ب َ ] (اِخ ) از قرای مرو است نزدیک به شهر چنانکه از محلات شهر محسوب میشود و خرابه است . (از مراصد).
-
گالی پولی
لغتنامه دهخدا
گالی پولی . (اِخ ) که به ترکی گلیبولو نامیده میشود شهری در اروپای ترکیه واقع در کنار تنگه ای به همین نام که بخشی از داردانل محسوب میشود دارای 12000 سکنه .
-
غمر
لغتنامه دهخدا
غمر. [ غ َ ] (اِخ ) کوهی است در مقابل تُوَّز شرقی ، و توز از منازل راه مکه از سوی بصره است وجزء اعمال یمامه محسوب میشود. (از معجم البلدان ).
-
عمودی
لغتنامه دهخدا
عمودی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عمود. مقابل افقی . (از فرهنگ فارسی معین ).- ستون عمودی ؛ ستونی که از بالا به پایین محسوب شود. در مقابل ستون افقی . (فرهنگ فارسی معین ).