کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) ابن موسی الکاظم (ع ) فرزند امام هفتم شیعیان و او به فراهان مدفون است و به زاهد محسن مشهور می باشد. (از تاریخ گزیده ص 204).
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) ابن القائد. سومین از امراء بنی حماد الجزایر است و از 446 تا 447 هَ . ق . حکومت داشته است . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 34).
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) ابن سید محمدبن فلاح بن هبة اﷲ. دومین کس از خاندان آل مشعشع که در 875 هَ . ق . بجای پدر نشست . مردی علم دوست بود چنانکه شمس الدین محمد استرآبادی حاشیه ٔ خود را برتجرید به نام او کرده است . رجوع به آل مشعشع شود.
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) پسر حاج میرزا علیخان امین الدوله صدراعظم مظفرالدین شاه قاجار. در 1293 هَ . ق . متولد شد. وی به القاب منشی حضور، معین الملک و امین الدوله ملقب گشت . در سال 1316 هَ . ق . که علیخان امین الدوله صدراعظم بود محسن خان وزیر گمرک و ...
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) حاج میرزا محسن خان بن عبداللطیف طسوجی مترجم متن منثور الف الیلة ولیلة (هزار و یک شب ) از عربی به فارسی است . چون خواهر میرزا محسن خان به حباله ٔ نکاح ظل السلطان پسر بزرگ ناصرالدین شاه درآمد به این مناسبت در دستگاه ظل السلطان...
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) رجوع به فیض کاشانی ملامحسن شود.
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) قزوینی . در مجمعالفصحاء، محسن فراهی آمده است و او را از مداحان و شعرای آل ناصر خوانده است . (ج 1 ص 511). عوفی درباره ٔ او می نویسد: از محسنان عالم نظم و ناظمان مسلک فضل بود. و این رباعی را در وصف شراب گفته است :آتش دیدی که ب...
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) قیصری (متوفی در 755 هَ .ق .) او راست : منظومه ٔ فرائض . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ )ابن حسین بن احمد نیشابوری . او راست : الامالی در حدیث . کتاب السیر. اعجاز القرآن . کتاب من کنت مولاه . وی از شاگردان شیخ طوسی بوده است . (روضات الجنات ص 542).
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) نیکی کننده . (منتهی الارب ). آنکه نیکی و احسان میکند. (ناظم الاطباء). نیکوکار. احسان کننده . نیکوکردار. مقابل مسی ٔ : عالم و عادل تر اهل وجودمحسن و مکرم تر ابنای جود. نظامی .باشدی کفران نعمت در مثال که کنی با محسن خود تو جدا...
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ] (اِخ ) ابن محمد طاهر قزوینی معروف به ملامحسن ، مؤلف کتاب «عوامل » بنابرقولی . اما مؤلف قصص العلماء درآخر شرح حال و مؤلفات ملامحسن فیض کاشانی نسبت تألیف عوامل را به محسن قزوینی رد میکند و آن را از تألیفات فیض کاشانی میداند. وی گ...
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [م ُ س ِ ] (اِخ ) رجوع به قاضی نوخی علی بن محسن شود.
-
واژههای مشابه
-
حصن محسن
لغتنامه دهخدا
حصن محسن . [ ح ِ ن ِ م ُ ح َس ْ س َ ] (اِخ ) از اعمال جزیرةالخضراء است به اندلس . (معجم البلدان ).
-
ده محسن
لغتنامه دهخدا
ده محسن . [ دِه ْ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 2هزارگزی جنوب ماسور. دارای 250 تن سکنه . آب آن از نهر شاه جوی . ساکنین از طایفه ٔ میر وبهاروند می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).