کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محسنات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محسنات
لغتنامه دهخدا
محسنات . [ م ُ ح َس ْ س َ ] (ع اِ) ج ِ مُحَسَّنَة.نیکوئیها و خوبیها و خصلتهای نیک . (ناظم الاطباء).
-
محسنات
لغتنامه دهخدا
محسنات . [ م ُ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحسَنَة. (آنندراج ). زنهای صاحب حسن و جمیل و زیبا و خوش صورت و پارساو پاکدامن . (غیاث ). || آنچه نیک داشته شده باشد. || نیکوئیها. (غیاث ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
محصنات
لغتنامه دهخدا
محصنات . [ م ُ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحْصَنَة. زنان آزاد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (ازمهذب الاسماء) : والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم . (قرآن 24/4). و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المؤمنات ... و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مساف...
-
محصنات
لغتنامه دهخدا
محصنات . [ م ُص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحْصِنَة. رجوع به محصنة شود.
-
جستوجو در متن
-
محسنة
لغتنامه دهخدا
محسنة. [ م ُ س ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث محسن . ج ، محسنات . هر چیز نیک و زیبا و جمیل . (ناظم الاطباء). || زن احسان کننده . زن نیکوکار.
-
گران نعل
لغتنامه دهخدا
گران نعل . [ گ ِ ن َ ] (ص مرکب ) دارای نعل سنگین . چهارپائی که نعل بزرگ دارد. || بزرگ سم . پهن سم و آن از محسنات اسب است : قوی پشت و گران نعل و سبک خیزبه دیدن تیزبین و در شدن تیز.نظامی .
-
فرقی هروی
لغتنامه دهخدا
فرقی هروی . [ ف َ ی ِ هََ / هَِ رَ ] (اِخ ) از شاعران عصر صفوی است . مؤلف مجمع الخواص نویسد: شخصی شاعرپیشه و اهل است و محسنات زیادی دارد. طبعش خوب است و این ابیات بدو نسبت میدهند:بهار عیش و طرب خرم از مصیبت ماست که زهرخورده ٔ عشقیم و مرگ راحت ماست ش...
-
دوبحر
لغتنامه دهخدا
دوبحر. [ دُ ب َ ] (ص مرکب ) (اصطلاح عروضی ) دوبحری . شعری که در دو بحر عروضی ساخته و خوانده شود و آن را ملون و ذوبحرین نیز خوانند. مانند بیت زیر که هم می توان به صورت «مفتعلن مفتعلن فاعلن » تقطیع کرد و بحر سریع مطوی موقوف دانست و هم به صورت «فاعلاتن ...
-
زاغ زبان
لغتنامه دهخدا
زاغ زبان . [ زَ ] (ص مرکب ) کنایت از مردم سیاه زبان باشد یعنی کسانی که نفرین ایشان را اثری هست . (برهان قاطع). کنایه از سیه زبان است . (آنندراج ). || در اسب تعریف است . (برهان قاطع). و سیاهی زبان از محسنات اسب میباشد. (ناظم الاطباء). || کنایه از قلم ...
-
مزاوجة
لغتنامه دهخدا
مزاوجة. [ م ُ وَ ج َ ] (ع مص ) همدیگر جفت و قرین شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همدیگر را جفت و قرین شدن . (ناظم الاطباء). با یکدیگرجفت و قرین شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). با یکدیگر جفت شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ازدواج . زناشوئی . (تاج المص...
-
تشبیع
لغتنامه دهخدا
تشبیع. [ ت َ ] (ع مص )سیر شدن . (دهار) نزدیک سیری رسیدن گوسپندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): شبعت غنمه تشبیعاً اذا قاربت الشبع و لم تشبع. (منتهی الارب ). || (اصطلاح علم بدیع) نزد بلغا از مح...
-
قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن مظفر ابی غالب بن محمودبن تاج الامناء ابی الفضل احمدبن الحسن بن هبة اﷲبن عبداﷲبن محمدبن عساکر دمشقی طبیب بهاءالدین . وی به سال 629 هَ . ق . تولد یافت و از بسیاری از علماء و محدثین از جمله ابن اللتی و ابن سنی الدوله حدیث شنیده...
-
خس پوش
لغتنامه دهخدا
خس پوش . [ خ َ ] (ن مف مرکب ) خاردار. (ناظم الاطباء). چیزی که آن را بخس پوشیده باشند. (آنندراج ) : چشمه ٔ امید را خس پوش دیدن مشکل است . صائب (از آنندراج ).زلف و خط نگذاشت کافتد چشم ما بر روی یارموج جوهر دایم این آئینه را خس پوش داشت . صائب (از آنندر...