کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محرمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محرمی
لغتنامه دهخدا
محرمی . [ م َ رَ ] (اِخ ) از شاعران ایران در دربار سلطان حسین بایقرا بوده است . این قطعه از اوست :بی رخت روز و شبم در الم و غم گذردبی الم بر من مسکین نفسی کم گذرد.بی مه روی تو هر صبح سعادت که دمدبه من غمزده همچون شب ماتم گذرد.(قاموس الاعلام ترکی ).
-
محرمی
لغتنامه دهخدا
محرمی . [ م َ رَ ] (اِخ ) ازشاعران قرن نهم هجری عثمانی . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
محرمی
لغتنامه دهخدا
محرمی . [ م َرَ ] (حامص ) عمل محرم . حالت و چگونگی محرم . محرمیت .محرم بودن . صداقت و راستی . اعتماد برای نهفتن راز. (از ناظم الاطباء). رازداری . سِرنگهداری : زید از سر محرمی و خاصی برده ز میان عمرو عاصی . نظامی (لیلی و مجنون ، ملحقات ص 242).وحدت گزی...
-
واژههای مشابه
-
محرمی میرشکار
لغتنامه دهخدا
محرمی میرشکار. [ م َ رَ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) (ملا...) بگفته ٔ امیر علیشیر «از مردم ترک و از تولداران (؟) است و مردی نامراد». وی ظاهراً معاصر امیرعلیشیر نوائی بوده است چه نوائی از او چنان سخن می دارد که در حیات است و این دو بیت را از او نقل کرده است :جانا...
-
جستوجو در متن
-
همزبانی
لغتنامه دهخدا
همزبانی . [ هََ زَ ] (حامص مرکب ) همدردی . زبان یکدیگر را فهمیدن : پس زبان محرمی خود دیگر است همدلی از همزبانی بهتر است . مولوی .همزبانی خویشی و پیوندی است مرد با نامحرمان چون بندی است .مولوی .
-
نیکونام
لغتنامه دهخدا
نیکونام . (ص مرکب ) نیک نام . (ناظم الاطباء) : بدنام نشوید و همگان نیکونام مانید. (تاریخ بیهقی ص 359).داد دختر به محرمی پیغام تا بگوید به شاه نیکونام . نظامی .چه باید طبع را بدرام کردن دو نیکونام را بدنام کردن .نظامی .
-
هم دلی
لغتنامه دهخدا
هم دلی . [ هََ دِ ] (حامص مرکب ) وفاق . یکدلی . (یادداشت مؤلف ) : جاهل ار با تو نماید هم دلی عاقبت زخمت زند از جاهلی . مولوی .پس زبان محرمی خود دیگر است هم دلی از هم زبانی بهتر است .مولوی .
-
مجروح دل
لغتنامه دهخدا
مجروح دل . [ م َ دِ ] (ص مرکب ) خسته دل . دل خسته . دل فگار. دل افگار : گر ز نومیدی شوم مجروح دل محرمی مرهم رسان خواهم گزید.خاقانی .
-
اشهلی
لغتنامه دهخدا
اشهلی . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابوسعد محمدبن سعد انصاری اشهلی . از مردم مدینه بود و در بغداد سکونت داشت و در آن شهر از محمدبن عجلان حدیث کرد و محمدبن عبداﷲ محرمی از وی روایت دارد. مردی ثقه بود و پیش از سال 200 هَ . ق . درگذشت . (از انساب سمعانی ).
-
نگفتنی
لغتنامه دهخدا
نگفتنی . [ ن َ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) غیرقابل گفتن . مقابل گفتنی : سخن از دو نوع است یکی نادانستنی و نگفتنی . (منتخب قابوسنامه ص 46). || راز. سِرّ : گفتا نگفتنی است سخن ورچه محرمی درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش .حافظ.
-
مرهم رسان
لغتنامه دهخدا
مرهم رسان . [ م َ هََ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مرهم نه . کسی که بر جراحت مرهم نهد. || توسعاً درمان َ درد کننده . چاره ساز : گز ز نومیدی شوم مجروح دل محرمی مرهم رسان خواهم گزید.خاقانی .
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی سمرقندی .امیر رضی الدین علی برادر دولتشاه سمرقندی . از گویندگان قرن نهم هجری قمری و معاصر بابر شاه بود. به پارسی و ترکی از وی اشعاری باقی است . از آن جمله است :با خیالش سرعتی در منظر جان خلوت است نیست جز جان محرمی آن نیز بر در...
-
محرمیت
لغتنامه دهخدا
محرمیت . [ م َ رَ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) محرم بودن . محرمی . رازداری : و عقل مرد را به هشت خصلت بتوان شناخت ... چهارم موضع شناختن راز و وقوف بر محرمیت دوستان . (کلیله و دمنه ). رجوع به محرم شود. || خویشی . حرام بودگی نکاح به سبب خویشی نزدیک .- ...