کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محدود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محدود
لغتنامه دهخدا
محدود. [ م َ ] (اِخ ) نام رودی است در خاک عراق در نزدیکی انبار در جانب غربی آن که به دستور خیزران آن را حفر کردند و نامش مریان است و چون هرطایفه ای جهتی از آن را برای خویش حدی قرار داده است این نام به روی اطلاق کرده اند. (از معجم البلدان ).
-
محدود
لغتنامه دهخدا
محدود. [ م َ ] (ع ص ) از اطراف احاطه شده . پیدا کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حد گذارده شده . اندازه کرده . متناهی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : و عدد این رودهای صناعی نه محدود است که اندر آن به هر زمانی زیادت و نقصان افتد. (حدودالعالم چ دانشگاه ص 38...
-
واژههای همآوا
-
مهدود
لغتنامه دهخدا
مهدود. [ م َ ] (ع ص ) ویران شده . خراب شده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
محدودة
لغتنامه دهخدا
محدودة.[ م َ دَ ] (ع ص ) مؤنث محدود. رجوع به محدود شود.
-
ژاپن
لغتنامه دهخدا
ژاپن . [ پ ُ ] (اِخ ) نام دریائی منشعب از اقیانوس کبیر که محدود است به سیبری و منچوری و کره و جزایر ژاپن .
-
حدور
لغتنامه دهخدا
حدور. [ ح َدْ وَ ] (ص مرکب ) (از: حد + وَر) محدود. حدپذیر. متناهی . مقابل بی حد و نامحدود.
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [ س َ چ ِ م َ ] (اِخ ) نام محله ای است در تهران ، حدود آن فعلاً به محل تقاطعخیابان سیروس و چراغ برق (امیرکبیر) محدود میشود.
-
مؤارفة
لغتنامه دهخدا
مؤارفة. [ م ُ آ رَ ف َ ] (ع مص ) پیوسته شدن . || محدود شدن . || به طور تساوی و برابری از هم جدا شدن . (ناظم الاطباء).
-
مالتوزیانیسم
لغتنامه دهخدا
مالتوزیانیسم . (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از نام «مالتوس » اقتصاددان انگلیسی و اساس آن داوطلبانه محدود کردن تولیدمثل انسان است . (از لاروس ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
محدودیت
لغتنامه دهخدا
محدودیت . [ م َ دی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) دارای حد بودن . || محدود بودن .
-
باپایان
لغتنامه دهخدا
باپایان . (اِ) شتران . || (ص مرکب ) کوتاه و قصیر. محدود. دارای انتها. (ناظم الاطباء).
-
موقت
لغتنامه دهخدا
موقت . [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) هنگام معین ثابت و محدود. (ناظم الاطباء). هنگام پیداکرده شده . (آنندراج ) (منتهی الارب ).- وقت موقت ؛ هنگام معین . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).وقت محدود معین . (از المنجد). || هرچیز که دارای وقت و هنگام باشد. ناپا...
-
موقتی
لغتنامه دهخدا
موقتی . [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به موقت . آنچه به زمان ناپایدار نسبت دارد: تصمیم موقتی ، تأخیرموقتی . چیزی که پایدار نبود و همیشگی نباشد. (ناظم الاطباء). آنچه در مدتی محدود و معین به جا ماند. مقابل دایمی . مقابل همیشگی . کلمه ٔ «موقت » همی...