کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محجوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مهجوری
لغتنامه دهخدا
مهجوری . [ م َ ] (حامص ) حالت و چگونگی مهجور. جدایی . مفارقت . (ناظم الاطباء). دورافتادگی . دوری : یا داغ مهجوری بر جبین تو کشند یا تاج مقبولی بر سرت نهند. (سعدی ، مجلس چهارم ).ای که مهجوری عشاق روا میداری عاشقان را ز بر خویش جدا میداری . حافظ.|| محر...
-
جستوجو در متن
-
قیمومت
لغتنامه دهخدا
قیمومت . [ ق َ م َ ] (ع اِمص ) سرپرستی . قیمی . قیم بودن . (فرهنگ فارسی معین ): هنوز بعض کشورهای ضعیف تحت قیمومت دولتهای بزرگند. قیمومت مانند «شیخوخت » در هیچیک از منابعی که در دسترس ماست دیده نمیشود و اصلاً این وزن به اجوف یایی اختصاص دارد و حال آنک...