کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محتشم السلطنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محتشم السلطنة
لغتنامه دهخدا
محتشم السلطنة. [ م ُ ت َ ش َ مُس ْ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) حاج میرزا حسن اسفندیاری فرزند میرزا محمد رئیس ملقب به صدیق الملک (متولد 1283 هَ . ق . وفات ششم اسفند 1323 هَ ش . / 1363 هَ . ق .). ابتدا در خدمت وزارت خارجه بود و سفارت یافت سپس به معاونت و صدارت...
-
واژههای مشابه
-
علی محتشم
لغتنامه دهخدا
علی محتشم . [ ع َ ی ِ م ُ ت َ ش َ ] (اِخ ) ابن خواجه میر احمد محتشم کاشانی . متوفی در سال 1000 هَ . ق . او را دیوان شعری است بنام «جلالیه » که آن را بنام شاطر جلال سروده است . و شاطر جلال مطربی بود که جزو دسته ٔ مطرب و نوازنده در سال 970 هَ . ق . از ...
-
ناصرالدین محتشم
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین محتشم . [ ص ِ رُدْ دی م ُ ت َ ش َ ] (اِخ ) رجوع به ناصرالدین ، عبدالرحیم بن ابی منصور شود.
-
محتشم کاشانی
لغتنامه دهخدا
محتشم کاشانی . [ م ُ ت َ ش َ م ِ ] (اِخ ) شمس الشعرای کاشانی ، شاعر اوایل عهد صفوی (فوت 996 هَ . ق . / 1587 م .).وی بیشتر به سرودن مدایح و مراثی اهل بیت می پرداخت و بهترین اشعار او در همین زمینه است . مهمترین مراثی وی ترکیب بندی است در مرثیه ٔ شهدای ...
-
محتشم زاده
لغتنامه دهخدا
محتشم زاده . [ م ُ ت َ ش َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) بزرگ زاده . از خاندان محتشم . عریق : ز یونانیان محتشم زاده ای ندیده چو او گیتی آزاده ای . نظامی .در میان بود مردی آزاده مهترآیین و محتشم زاده .نظامی .
-
محتشم نهاد
لغتنامه دهخدا
محتشم نهاد. [ م ُ ت َ ش َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) که بزرگی و حشمت ووقار و گوهر دارد. کریم الاصل . اصیل زاده : به قناعت کسی که شاد بودتا بود محتشم نهاد بود.نظامی .
-
محتشم وار
لغتنامه دهخدا
محتشم وار. [ م ُ ت َ ش َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همانند محتشمان . چون مردم باحشمت : چو صبح صادق آمد راست گفتارجهان در زر گرفتش محتشم وار.نظامی .
-
حسن محتشم
لغتنامه دهخدا
حسن محتشم . [ ح َ س َ ن ِ م ُ ت َش َ ] (اِخ ) رجوع به محتشم السلطنه ٔ اسفندیاری شود.
-
تارکی نیوس محتشم
لغتنامه دهخدا
تارکی نیوس محتشم . [ س ِ م ُ ت َ ش َ ] (اِخ ) رجوع به تارکی نیوس ارجمند شود.