کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محتجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محتجب
لغتنامه دهخدا
محتجب . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتجاب . در پرده شده و پنهان گشته : آن طبیبان آنچنان بنده ٔ سبب گشته اندر مکر یزدان محتجب . مولوی .- محتجب شدن ؛ در پرده شدن . پوشیده و پنهان شدن : چون جمشید خورشید در تتق آل عباس محتجب شد بر مرکب اکهب شب...
-
محتجب
لغتنامه دهخدا
محتجب . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) در پرده شونده . (غیاث ) (آنندراج ). در پرده شده . پردگی . نقابدار و حجابدار. (ناظم الاطباء). پوشیده . پنهان شونده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || که حقیقت از او پوشیده است . که نور معرفت ندارد : نیک بنگر اندر این ای محت...
-
جستوجو در متن
-
محتجبة
لغتنامه دهخدا
محتجبة. [ م ُ ت َ ج ِ ب َ ] (ع ص ) مؤنث محتجب . پرده نشین .
-
منتقب
لغتنامه دهخدا
منتقب . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) زن روی بند بندنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). روی بندبسته . نقاب بسته . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || پنهان . روی پوشیده : بعد از آن چون آفتاب رسالت به حجاب غیب متواری و محتجب گشت و نور عصمت به نقاب عزت مخ...
-
پهلوانی
لغتنامه دهخدا
پهلوانی . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) از عبارت ذیل محمد عوفی در لباب الالباب (ج 2 ص 334 چ اروپا) ذیل ترجمه ٔ احوال مجدالدین افتخار الحکماء ابوالسحری الصندلی که گوید: «صندلی که در زیر فلک آبنوسین خورشید بر مثل او سایه نگسترده و مادر دولت در حجره ٔ فضل فرزند چو...
-
اکهب
لغتنامه دهخدا
اکهب . [ اَ هََ ](ع ص ) سپید به تیرگی مایل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از رنگهای اسبان . (از صبح الاعشی ج 2 ص 18). سفیدی تیره رنگ . (مهذب الاسماء). || سیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : چون جمشید خورشی...
-
پردگی
لغتنامه دهخدا
پردگی . [ پ َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) هر چیز پوشیده . مستور. محتجب . مُخَدَّر. مخدّره . مُستّره . مستوره . مُقَنَّع. نقابدار : سراپرده کشیده ابر دی ماه چو روی ویس گشته پردگی ماه . فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).آنکه رخش پردگی خاص بودآینه ٔ صورت اخلاص بود. ...
-
خال
لغتنامه دهخدا
خال .(ع مص ) گمان بردن . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ومنه ، «خال الشی ٔ خالا» . || لنگ شدن ستور. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و منه ، خال الدابه خالا. || (اِ) در اصطلاح صوفیان : معصیت . صاحب طارقه گفته است که خال عبارت از ظلمت معصیت است که میان ...
-
تکاثف
لغتنامه دهخدا
تکاثف . [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) کثیف شدن . ضد لطیف شدن . (زوزنی ). برهم نشستن و سطبر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سطبر و غلیظ شدن و برهم نشستن . (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). هنگفتی و ستبری و غلظت . (ناظم الاطباء). درهمی . انبوه...
-
تتق
لغتنامه دهخدا
تتق . [ت ُ ت ُ ] (اِ) تقتق بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 249). ططق بود. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چادر و پرده ٔ بزرگ . (برهان ) (ناظم الاطباء). سراپرده . (غیاث اللغات ). پرده . (شرفنامه ٔ منیری ) (اوبهی ) (دهار). صاحب کشف نوشته که این لفظ عربی نی...