کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محبت
لغتنامه دهخدا
محبت .[ م َ ح َب ْ ب َ ] (از ع ، اِمص ) محبة. دوست داشتن . (جرجانی ). صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج آرد که کلمه بفتح میم صحیح است و آنچه به ضم مشهور است غلط است چه مصدر میمی از ثلاثی مجرد به ضم اول مستعمل نشده است . (از غیاث ) (از آنندراج...
-
واژههای مشابه
-
محبت داشتن
لغتنامه دهخدا
محبت داشتن . [ م َ ح َب ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دوست داشتن . مهر داشتن . دوستی داشتن . محب بودن : محبت با کسی دارم کزو با خود نمی آیم چو بلبل کز نشاط گل فراغ از آشیان دارد. سعدی .با هیچیک از ایشان میل و محبتی ندارد. (سعدی ).
-
محبت آمیز
لغتنامه دهخدا
محبت آمیز. [ م َ ح َب ْ ب َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به دوستی . مهرآمیز. دوستانه . (ناظم الاطباء). محبت آمیزیده . محبت آمیخته . توأم با محبت .
-
محبت پیشه
لغتنامه دهخدا
محبت پیشه . [ م َ ح َب ْ ب َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) که دوستی و مهرورزی پیشه دارد. آن که هر چه بیند دوست دارد. (ناظم الاطباء). آن که پیشه ٔ او دوستی است . آن که میل به دوستی داشته باشد.
-
محبت نامه
لغتنامه دهخدا
محبت نامه . [ م َ ح َب ْ ب َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ دوستانه . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مهبط
لغتنامه دهخدا
مهبط. [ م َ ب ِ ] (اِخ ) یکی از نامهای مکه . (یادداشت مؤلف ).
-
مهبط
لغتنامه دهخدا
مهبط. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرودآمدن گاه . (ناظم الاطباء). آنجا که فرودآیند. فرودگاه . (یادداشت مؤلف ). ج ، مهابط. (ناظم الاطباء) : چون از مهبط رحم به محط ظهور آمد. (سندبادنامه ص 331).چاه صفاهان م...
-
مهبط
لغتنامه دهخدا
مهبط. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) فرودآورنده . (آنندراج ).کسی و یا چیزی که به پایین می اندازد و به جلدی و شتاب فرودمی آورد. || کسی و یا چیزی که می کاهد و کم می کند از ارزش و قیمت چیزی . (ناظم الاطباء).
-
محبة
لغتنامه دهخدا
محبة. [ م َ ح َب ْ ب َ ] (ع مص ) دوست داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دوستی . (منتهی الارب ): القرض مقراض المحبة؛ وام دو کارد برنده ٔ دوستی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محبة
لغتنامه دهخدا
محبة. [ م َ ح ِب ْ ب َ ] (ع اِمص ) حب . محبت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محبة
لغتنامه دهخدا
محبة. [ م ُ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) از نامهای مدینه ٔ منوره . (از منتهی الارب ).
-
محبة
لغتنامه دهخدا
محبة. [ م ُ ح ِب ْ ب َ ] (ع ص ) مؤنث محب . رجوع به محب شود.