کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاکم
لغتنامه دهخدا
محاکم . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ محکمة. (یادداشت مرحوم دهخدا). دادگاهها. رجوع به محکمه شود.- محاکم جزائی . رجوع به محکمه ٔ جزائی شود.- محاکم شرع ؛ محاضر شرع . رجوع به محکمه ٔ شرع شود.- محاکم مدنی ؛ مجموعه ٔ محکمه های شهرستان و استان و دیوان کشور.
-
جستوجو در متن
-
حقوقی
لغتنامه دهخدا
حقوقی . [ ح ُ ] (ص نسبی ) منسوب به حقوق . مقابل ِ جزائی : محاکم حقوقی .
-
گپ
لغتنامه دهخدا
گپ . [ گ ِ ] (اِخ ) زنبوران . کمدی آریستفان که در حدود22 ق .م . در آتن نمایش داده شده و راسین از آن تقلیدو پیروی کرده است . مصنف در این اثر مرافعات آتنیان و محاکم آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار میدهد.
-
دزکردن
لغتنامه دهخدا
دزکردن . [ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح عامیانه در محاکم و مظالم ، فروختن چیزی را که قبلاً فروخته یا هبه کرده یا وقف کرده بوده است . ملکی وقف یا موهوب یا متصالح یا فروخته به دیگری را دوباره فروختن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
اواریه
لغتنامه دهخدا
اواریه . [ اَ ی َ ] (اِ) این کلمه به معنی آسیب دیده و زیان زده در اجناس از کلمه ٔ فرانسه ٔ [ آواریه ] گرفته شده است و امروز در بازار و در محاکم تجارتی ایران متداول است . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
تبعید کردن
لغتنامه دهخدا
تبعید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبعید. نفی بلد کردن . اخراج بلدکردن . کسی را جلای مکان یا وطن فرمودن . || (اصطلاح حقوقی ) نوعی مجازات ، چنانکه کسی را بنا بدستور محاکم دادگستری و یا سایر مراجع صلاحیت دار از شهر یا ناحیه ای اخراج کردن و یا شخص م...
-
محاسنی
لغتنامه دهخدا
محاسنی . [ م َ س ِ ] (اِخ ) سلیمان بن احمدبن سلیمان بن اسماعیل (1139 تا 1178 هَ . ق .) شاعر دمشقی مولد و مدفن به نیابت محاکم و امامت و خطابت در جامع اموی دمشق قیام و اقدام داشت و دیوان شعری دارد. (الاعلام زرکلی ).
-
محاضر
لغتنامه دهخدا
محاضر. [ م َ ض ِ ] (ع اِ) ج ِ محضر. لغتی است مولد (از المعجم الوسیط).- محاضر شرع ؛ محاکم شرع . رجوع به محضر شود.|| ج ِ محضر، به معنی دفترخانه ها. رجوع به دفترخانه شود. || ج ِ محضر، رسیدگان به سوی آب . (ناظم الاطباء). || ج ِ حاضر. (آنندراج ).
-
بازجویی کردن
لغتنامه دهخدا
بازجویی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحقیق . تفتیش . تجسس . فحص . بازجست . پژوهش کردن . عملی ابتدائی که معمولاً از طرف مأمورین شهربانی یا ژاندارمری هنگام دستگیری متهم برای کشف حقیقت اتهام و تشکیل پرونده جهت فرستادن به محاکم دادگستری انجام میدهند.
-
بستانی
لغتنامه دهخدا
بستانی . [ ب ُ ] (اِخ ) میخائیل عید. وی رئیس یکی از محاکم لبنان بوده . او راست : مرجعالطلاب ، کتابی است در فقه که در آن مسائل مربوط به معاملات شرعی و فتاوی مشهور را آورده است . چ مطبعه ٔ علمیة بیروت 1914 م . در 717 ص . (از معجم المطبوعات ). و رجوع به...
-
حسن ابی
لغتنامه دهخدا
حسن ابی . [ ح َ س َ اَ ] (اِخ ) الشیخ حسن احمد قاسم الابی ، قاضی محاکم شرعی در مصر. او راست : «انسان عین البیان » که شرح منظومه ای است در بیان . از محمدبک فهمی الرشیدی چ مصر سال 1895 م .
-
صلحیه
لغتنامه دهخدا
صلحیه . [ ص ُ حی ی َ ] (ص نسبی ، اِ) (اصطلاح قضائی ) صلحیه یا محکمه ٔ صلح . دادگاهی از دادگاههای عمومی دادگستری است که حدود صلاحیت آن از بدو پیدایش تا امروز تغییرات فراوانی یافته ودر سازمان دادگستری امروز بنام دادگاه بخش خوانده میشود. این دادگاه بیشت...
-
سجل جزایی
لغتنامه دهخدا
سجل جزایی . [ س ِ ج ِل ْ ل ِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوق جزا) عبارت است از حالات جزایی اشخاص که در اداره سجل قضایی ثبت میشود. بدین معنی که هر کس مرتکب جرمی از درجه ٔ جنحه بزرگ و جنایت شود و محکومیت او در محاکم صالحه ثابت شود نام او را ...
-
مدارک
لغتنامه دهخدا
مدارک . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مدرک . رجوع به مَدَرک شود. || اسناد و اوراق رسمی یا معتبر. اسناد و اوراقی که در ادارات یا محاکم مورد لزوم و قبول باشد: مدارک ثبت نام ، مدارک تحصیلی ، مدارک ازدواج . || حواس پنجگانه . (فرهنگ فارسی معین ). || مآخذ. (یادداش...