کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاضیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاضیر
لغتنامه دهخدا
محاضیر. [ م َ ] (ع اِ)ج ِ محضار. || ج ِ محضیر. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
محاذیر
لغتنامه دهخدا
محاذیر. [ م َ ] (ع اِ) چیزهایی که از آنها حذر میکنند و میترسند وپرهیز میکنند. (ناظم الاطباء). رجوع به محذور شود.
-
محازیر
لغتنامه دهخدا
محازیر. [ م َ ] (اِخ )دهی از دهستان شاخنات بخش در میان شهرستان بیرجند است با270 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
محضیر
لغتنامه دهخدا
محضیر. [ م ِ ] (ع ص ) محضار. اسب دونده . (منتهی الارب ). (مهذب الاسماء). اسب بسیاردونده : فرس محضیر؛ اسب پردو (نگویند فرس محضار). (ناظم الاطباء). ج ، محاضیر.