کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاصره را شکست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
محاصره دادن
لغتنامه دهخدا
محاصره دادن . [ م ُ ص َ رَ دَ ] (مص مرکب ) محاصره کردن : اول قصه ٔ هزارسف که دو ماه محاصره داد. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 8).
-
محاصره شدن
لغتنامه دهخدا
محاصره شدن . [ م ُص َ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شهربند شدن . محصور شدن . حصاری شدن . در میان گرفتگی و بند شدگی راه واقع شدن .
-
محاصره کردن
لغتنامه دهخدا
محاصره کردن . [ م ُ ص َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تنگ فروگرفتن . (آنندراج ). احصار. شهربند کردن . حصاری ساختن : اگر محاصره ٔ آسمان کند رایت به یک دو ماهش هر نه حصار بگشاید.جمال الدین سلمان (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
خسرو
لغتنامه دهخدا
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام سردار ایرانی است که توانست در زمان بلاش سوم پادشاه پارتی ، سِوِریاتوس حاکم کاپادوکیه را که از گالیها بود و ارمنستان را گرفته پیش می راند پس از گذشتن از فرات شکست فاحش دهد. و سوریانوس چون شکست یافت پناه به شهر ال گیا ...
-
فرخان
لغتنامه دهخدا
فرخان . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) یکی از سرداران خسروپرویزاست . وی ملقب به شهروراز (گراز کشور) بود. او را رومِزان هم می گفتند. این سردار بلاد عظیم شام و بیت المقدس را گرفت و به محاصره ٔ قسطنطنیه همت گماشت ، اما چون برای عبور از بغاز بسفر وسیله ای نداشت از ...
-
وارام گاگل
لغتنامه دهخدا
وارام گاگل . [ گ ِ ] (اِخ ) امیر ارمنی ناحیه ٔ شمکور (واقع در مغرب نهر کورا به قفقازیه ). در زمان سلطان جلال الدین خوارزمشاه . وی را مورخین مسلمان بهرام گرجی و مورخین گرجی وارام گاگل نوشته اند. او در موقعی که سلطان جلال الدین در عراق بودبر شهر گنجه ت...
-
تاتیانوس
لغتنامه دهخدا
تاتیانوس . (اِخ ) یکی از صاحب منصبان دولت روم در زمان آنتونیوس . آنتونیوس قشون خود را مجبور کردحرکت کنند و ارمنستان را در طرف چپ خود گذاشته به آذربایجان در آمد و آنرا غارت کرد، او آلات محاصره و قلعه گیری را بر سیصد ارابه حمل کرده بود. در میان این آلا...
-
سنجر
لغتنامه دهخدا
سنجر. [ س َ ج َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه . معزالدین ابوالحارث احمدبن ملکشاه سلجوقی ، آخرین پادشاه از سلجوقیان بزرگ جلوس 511 هَ . ق . فوت 552 هَ . ق . بنابه قول مورخان در ظرف 40 سال امارت و سلطنت او در خراسان 19 فتح نصیب وی گردید. بعد از شکست برادرزاده اش ...
-
محمدحسن
لغتنامه دهخدا
محمدحسن . [ م ُ ح َم ْ م َح َ س َ ] (اِخ ) محمد حسن خان قاجار پدر آغامحمدخان مؤسس سلسله ٔ قاجاریه و پسر فتحعلی خان قاجار قوانلو، که در 1127 هَ . ق . متولد و در سال 1172 هَ . ق . در نزدیکی اشرف (بهشهر) بوسیله ٔ سبزعلی نام و دو نفر دیگر کشته شد. وی در...
-
ندی تبیر
لغتنامه دهخدا
ندی تبیر. [ ن َ ت ُ ] (اِخ ) نام مردی که پس از تصرف بابل به دست داریوش ، در آنجا قیام کرد و به پادشاهی بابل رسید و سرانجام در جنگ با داریوش کشته شد. داریوش در بند 16 ستون اول کتیبه ٔ بیستون گوید: «بعد یک مرد بابلی ، ندی تبیر (این اسم را بعضی نی دین ت...
-
دیسم
لغتنامه دهخدا
دیسم . [ دَ س َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم کردی ملقب به ابوسالم . مادرش دختر یکی از رؤسای قبائل کرد آذربایجان و پدرش از اصحاب هارون الشاری حاکم آذربایجان بود. چون هارون شاری بقتل رسید و آذربایجان را یوسف بن ابوالساج تصرف نمود دیسم به او پیوست و مقام و منص...
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن نعمان الاول بن امری ٔ القیس بن عمرواللخمی (متوفی به سال 473 م .) از ملوک حیره و عراق است . بعد از پدر به سال 431 هَ . ق . به فرمانروایی رسید. در زمان منذر رومیها شهر نصیبین را محاصره کردند و او آنها را درهم شکست و به سوریه...
-
شاهرخ خان
لغتنامه دهخدا
شاهرخ خان . [ رُ ] (اِخ ) پسر اسماعیل خان از نبیره های ولیخان افشار که در زمان سلطنت شاه عباس اول حکومت کرمان را داشت . چون در بلوک زرند و کونبان مزارع متعدد احداث کرده بود از آن زمان خلفاً عن خلف در آن بلوک متوطن بود. چون خبر قتل نادرشاه به کرمان رس...
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن خالدبن عبداﷲبن یزید قسری بجلی ، با پدرش در عراق بود. پدرش را کشت و به غوطه ٔ دمشق رفت و برای گرفتن خلافت از مروان بن محمدبن مروان قیام کرد. مردم غوطه عهدشکنی نمودند و او را به امارت خود برگزیدند و به دمشق حمله کردند و آنجا را...