کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاسبات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاسبات
لغتنامه دهخدا
محاسبات . [ م ُ س َ /س ِ ] (ع اِ) ج ِ محاسبة. (یادداشت مرحوم دهخدا). || حسابها. (ناظم الاطباء). || بده و بستان : با فلان تاجر محاسباتی داشتم . || اداره ای که امور مالی و پولی را در هر دستگاه یا وزارتخانه و یا مؤسسه به عهده دارد و پرداخت و دریافت وجو...
-
جستوجو در متن
-
گج
لغتنامه دهخدا
گج . [ گ َ ] (اِخ ) از سانسکریت گجه از اصطلاحات هندوان در محاسبات زیجی . رجوع به تحقیق ماللهند بیرونی ص 86 شود.
-
حسابداری
لغتنامه دهخدا
حسابداری . [ ح ِ ] (حامص مرکب ) عمل حسابدار. محاسبه . حِساب . شمار . || (اِ مرکب ) اداره ٔ محاسبات .
-
درآمارگر
لغتنامه دهخدا
درآمارگر. [ دَ گ َ ] (اِ مرکب ) در عهد ساسانی عنوان خاص یکی از مأمورین عالی مقام مالیه که به امور محاسبات مخصوص دربار رسیدگی میکرده است و میتوان عنوان او را تقریباً با رئیس محاسبات دربار تطبیق نمود.(دائرة المعارف فارسی ). و رجوع به درآمارکار شود.
-
اداره
لغتنامه دهخدا
اداره . [ اِ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) قسمتی از وزارتخانه . هر وزارتخانه به چند اداره و هر اداره به چند دائره منشعب شود. ج ، اِدارات .- اداره ٔمحاسبات . رجوع به محاسبات شود.- اداره ٔ مدعی العمومی ابتدائی . رجوع به دادسرا شود.- اداره ٔ مدعی العمومی استی...
-
هندسه ٔ تحلیلی
لغتنامه دهخدا
هندسه ٔ تحلیلی . [ هَِ دِ س ِ ی ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هندسه ای است که در آن با قبول عناصری ، محاسبات جبری و آنالیزی داخل هندسه می گردد.
-
باقی آوردن
لغتنامه دهخدا
باقی آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) آوردن مانده و مازاد چیزی . || کسری آوردن بعد از تفریق حساب دخل و خرج . بدهکار شدن بعد از باقی فاضل کردن محاسبات .
-
درآمارکار
لغتنامه دهخدا
درآمارکار. [ دَ ] (اِ مرکب ) منصبی ازمناصب بزرگ مالیه در عهد ساسانیان ، و آن رئیس محاسبات دربار یا اقامتگاه شاهنشاهی بوده است . (از ایران در زمان ساسانیان ص 144). و در دائرة المعارف فارسی بصورت درآمارگر ضبط شده است . رجوع به درآمارگر شود.
-
سررشته داری
لغتنامه دهخدا
سررشته داری . [ س َرْ، رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) شغل سررشته دار. || (اِ مرکب ) نام اداره ای است در وزارت جنگ که محاسبات اموال و اجناس و خرید و فروش وزارت جنگ با اوست .
-
لشکرنویس
لغتنامه دهخدا
لشکرنویس . [ ل َ ک َ ن ِ ] (نف مرکب ) صاحب منصبی در اعمال حسابی دولت . دارنده ٔ منصبی از مناصب محاسباتی مالیه ٔ قدیم . منصبی از مناصب به زمان قاجاریه مختص محاسبات سپاه .
-
حساب دیوانی
لغتنامه دهخدا
حساب دیوانی . [ ح ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب دولتی : و نسخجات محاسبات عمال و مؤدیان حساب دیوانی کل ولایات ... (تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 6).
-
داربو
لغتنامه دهخدا
داربو. (اِخ ) گاستن داربو . ریاضی دان فرانسوی که در شهر نیم متولد شده است ، بین سالهای 1842 و 1918 م . زیسته و کار اصلی اوبیشتر در محاسبات هندسی «بینهایت کوچک » بوده است .
-
مفروغ
لغتنامه دهخدا
مفروغ . [ م َ ] (از ع ، ص ) فارغ شده . خلاص شده . (از ناظم الاطباء).- مفروغ شدن حساب ؛ فارغ شدن از حساب و پرداختن حساب و تمام کردن حساب . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکیب های بعد شود.- مفروغ عنه ؛ پرداخته . انجام شده . به پایان رسیده : تأثیر کتاب ا...
-
افراغ
لغتنامه دهخدا
افراغ . [ اِ ] (ع مص ) ریختن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (تفلیسی ). تهی کردن . خالی کردن . فروریختن . بریختن . (یادداشت دهخدا). ریختن آب . (از اقرب الموارد). || ریختن خون . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آب...