کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاربة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاربة
لغتنامه دهخدا
محاربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص ) حراب . با یکدیگر جنگ کردن . (منتهی الارب ). با کسی جنگ کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ).مقاتله . تحارب . احتراب . || کارزار. جنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به محاربت شود.
-
واژههای همآوا
-
محاربت
لغتنامه دهخدا
محاربت . [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص ، اِمص ) محاربة. محاربه . حراب . (منتهی الارب ). با یکدیگر جنگ کردن . || جنگ و پیکار و نبرد و کارزار. (ناظم الاطباء): اسباب محاربت و منازعت برخاست . (تاریخ بیهقی ). هرکه ... از غایت محاربت غافل باشد پشیمان گردد. (کلیله و...
-
جستوجو در متن
-
محاربات
لغتنامه دهخدا
محاربات . [ م ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ محاربة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج ِ محاربت . جنگها و کارزارها. (غیاث ) (آنندراج ) : عاقبت در بعضی از آن محاربات شهید گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 313). رجوع به محاربة شود.
-
ابواحمد دیرانی
لغتنامه دهخدا
ابواحمد دیرانی . [ اَ اَ م َ دِ دَ ] (اِخ ) یکی از سرداران بغداددر محاربه ٔ دیرالعاقول و از او طبری نام برده است .
-
استانتر
لغتنامه دهخدا
استانتر. [ اِ تا ت ُ ] (اِخ ) در اساطیر یونانی یکی از رزم آوران یونان ، قهرمان محاربه ٔ تروا. وی آوازی مهیب داشت .
-
اسوالد
لغتنامه دهخدا
اسوالد. (اُ) (اِخ ) (سن ...) سلطان نورتمبرلاند. وی به نصرانیت گروید و در 642 م . در محاربه بقتل رسید.
-
حنیف
لغتنامه دهخدا
حنیف . [ ] (اِخ ) ابن ریاب الانصاری . یکی از اصحاب است . در غزوه ٔ احد و دیگرغزوات حضور داشت و در محاربه ٔ معونه بشهادت رسید.
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طَرْ را ] (اِخ ) ابن دُبیس الاسدی . از فرمانروایانی بود که فرمانروائی جزیره ٔ دبیسیه ٔ (نزدیک خوزستان ) را از پدران خویش بطریق ارث داشته ، منصوربن حسین الاسدی را با وی محاربه ای پیش آمد و از این رو در امرفرمانروائی او سستی رخ داد و از جزیره ٔ...
-
گریبان کسی راگرفتن
لغتنامه دهخدا
گریبان کسی راگرفتن . [ گ ِ ن ِ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در موقع محاربه بدو آویختن . گلاویز شدن . به جنگ درافتادن .
-
تدارق
لغتنامه دهخدا
تدارق . [ ] (اِخ ) برادرقیصر روم که با سپاه اسلام در دوران خلافت ابوبکر محاربه نمود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 460 شود.
-
احتراب
لغتنامه دهخدا
احتراب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تحارُب . (زوزنی ). با یکدیگر جنگ کردن . محاربه . حراب . با یکدیگر حرب کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). با هم کارزار کردن . || ربودن مال یکدیگر را.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) یکی از امراء متهور ایلدرم ، سلطان عثمانی ، در محاربه ٔ با امیر تیمور گورکان . رجوع بحبط ج 2 ص 164 شود.
-
بیسری
لغتنامه دهخدا
بیسری . [ ب َ س َ ری ی ] (ع اِ) یکی بیاسرة. گروهی در سند که ناخداها آنها را برای محاربه با دشمن نوکر دارند. (ناظم الاطباء). رجوع به بیاسرة شود.