کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
محاجة
لغتنامه دهخدا
محاجة. [ م ُ حاج ْ ج َ ] (ع مص ) حجاج . (منتهی الارب ). با کسی حجت گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). حجت آوردن . || خصومت کردن . قال اﷲ تعالی اتحاجونی فی اﷲ. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || مغلوب کردن کسی به اظهار حجت علیه او. (از لسا...
-
جستوجو در متن
-
مرافعه کردن
لغتنامه دهخدا
مرافعه کردن . [ م ُ ف َ / ف ِ ع َ / ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، دعوا کردن . محاجه و مشاجره نمودن .
-
الکسندرس
لغتنامه دهخدا
الکسندرس . [ اَل ِ س َ رُ ] (اِخ ) مردی از بزرگان یهود که با پطرس ویوحنا محاجه میکرد. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
-
بگومگو کردن
لغتنامه دهخدا
بگومگو کردن . [ ب ِ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جر و بحث کردن .مباحثه . مجادله . مشاجره . محاجه کردن . گفتگو کردن .
-
بگومگو
لغتنامه دهخدا
بگومگو. [ ب ِ م َ ] (اِمص مرکب ) از اتباع است . جدال لفظی . جر و بحث .مجادله ٔ لفظی .گفت و شنود. مجادله . مشاجره . محاجه .
-
یکی به دو
لغتنامه دهخدا
یکی به دو. [ ی َ / ی ِ ب ِ دُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یکی با دو. نزاع . ستیزه . مجادله . محاجه . مکابره .- یکی به دو کردن ؛ مشاجره ٔ لفظی . گفت وشنودی که از روی عصبانیت صورت گیرد. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
-
پرمدعا
لغتنامه دهخدا
پرمدعا. [ پ ُ م ُدْ دَ ] (ص مرکب ) که سخن دراز کشد. که دعویهای باطل بسیار در محاجه آرد. که بسیار کاوَد در سخن چنانکه مخاطب را مانده کند.
-
یکی با دو
لغتنامه دهخدا
یکی با دو. [ی َ / ی ِ دُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یکی به دو.- یکی با دو کردن ؛ یک و دو کردن . مجادله کردن . جدل کردن . ستهیدن به سخن . با کسی به سخن ستهیدن . محاجه کردن . (یادداشت مؤلف ) : بجز خموشی روی دگر نمی بینم که نیست با تو یکی با دو کر...
-
حجاج
لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح ِ ] (ع مص ) محاجة. (زوزنی ). با کسی حجت گفتن . (زوزنی ) (ترجمان القرآن ). حجت آوردن . خصومت کردن . (منتهی الارب ). با کسی حجت گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر حجت گفتن . (دستور اللغة نطنزی ). حجت آوردن بر یکدیگر.
-
جدل کردن
لغتنامه دهخدا
جدل کردن . [ ج َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مباحثه نمودن . (ناظم الاطباء). یک و دو کردن . (یادداشت مؤلف ). محاجه کردن . بحث کردن . جنگ کردن . منازعه نمودن . (ناظم الاطباء). خصومت و دشمنی کردن . جنگ و نزاع کردن : حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر اوور بحق گف...
-
منافدة
لغتنامه دهخدا
منافدة. [ م ُ ف َ دَ ] (ع مص ) با هم نزد حاکم شدن و خصومت کردن با هم و کوشش و توان خود را درباختن در خصومت و پیکار، یعنی هر واحد نابود کردن حجت صاحب خود خواهد. (منتهی الارب ). با هم نزد حاکم شدن و مخاصمت و محاجه کردن با کسی و حجت او را قطع و نابود کر...
-
تداعی
لغتنامه دهخدا
تداعی . [ ت َ ] (ع مص ) پیش آمدن دشمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || جمع شدن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جمع شدن قوم بر کسی وبه دشمنی برخاستن با وی . || لاغر شدن یا مردن شتر فلان . || محاجّه کردن . (اقرب الم...
-
بحث
لغتنامه دهخدا
بحث . [ ب َ ] (ع مص ) واپژوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پژوهیدن . (زوزنی ). کاویدن و تفتیش کردن از کسی یا چیزی . (منتهی الارب ). بازپرسی کردن . تفتیش . واکاویدن سخن . (آنندراج ). کاوش . واکاویدن از سخن . جستجو. شدت طلب . کافتن . (نصاب الصبیان ). بازج...
-
جدعون
لغتنامه دهخدا
جدعون . [ ج ِ ] (اِخ ) او پسر یواش ابی عزری و اسمش یربعل و قاضی هفتمین اسرائیلیان و مردی نیرومند و باهیبت و در حضور خداوند محترم و متواضع و رقیق القلب می بود، زیرا هنگامی که فرشته ٔ خداوند به او نمودار شده گفت : «به این قوت خود برو و اسرائیل را از دس...