کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاج
لغتنامه دهخدا
محاج . [ م َ حاج ج ] (ع اِ) ج ِ مَحَجَّة. (از لسان العرب ). رجوع به محجة شود.
-
محاج
لغتنامه دهخدا
محاج . [ م َح ْ حا ] (ع ص ) بسیار دروغگو. کذاب . (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ).
-
محاج
لغتنامه دهخدا
محاج . [ م ِ ] (اِخ ) نام اسبی از اسبهای معروف عرب متعلق به مالک بن عوف نصیری وابوجهل بن هشام . (از لسان العرب ) (از منتهی الارب ).
-
محاج
لغتنامه دهخدا
محاج . [ م ِ ] (ع مص ) دیر داشتن وام و تأخیر کردن در آن . مماحجة. (منتهی الارب ). مماطله . و درنگی نمودن در ادای دین و تأخیر کردن . (ناظم الاطباء). دیر داشتن وام به چیزی را و تأخیر کردن . (آنندراج ).
-
محاج
لغتنامه دهخدا
محاج . [ م ُ حاج ج ] (ع ص ) حجت و برهان آورنده . (از لسان العرب ).
-
جستوجو در متن
-
مماحجة
لغتنامه دهخدا
مماحجة. [ م ُ ح َ ج َ ] (ع مص ) درنگی نمودن در ادای وام و تأخیر کردن . (از ناظم الاطباء). مِحاج . (منتهی الارب ). دیر داشتن وام را و تأخیر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مماطله . (از اقرب الموارد). این دست آن دست کردن در پرداخت وام .
-
محجة
لغتنامه دهخدا
محجة. [ م َ ح َج ْ ج َ ] (ع اِ) میانه ٔ راه . (منتهی الارب ). میانه و وسط راه . ج ، محاج . (ناظم الاطباء). محجه . || راه روشن . (یادداشت مرحوم دهخدا) (مهذب الاسماء). محجت . محجه . و رجوع به محجت شود : از این جمله به محجه ٔ صواب و منهج استقامت کدام نز...