کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجهول النسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فعل مجهول
لغتنامه دهخدا
فعل مجهول . [ ف ِ ل ِ م َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) (اصطلاح دستور) در فارسی فعلی است که از اسم مفعول فعل اصلی با کمک یکی از فعل های شدن ، گشتن ، گردیدن ساخته شود و معمولاً مسندالیه یا فاعل ظاهری جمله مفعول فعل است و آن را مجهول از این نظر گویند که فاع...
-
جستوجو در متن
-
قرصافة
لغتنامه دهخدا
قرصافة. [ ق ِ ف َ ] (اِخ ) نام زنی است مجهول النسب که از عایشه روایت کند. (منتهی الارب ).
-
اشوغ
لغتنامه دهخدا
اشوغ . [ اُ ] (ص ) شخص مجهول النسب و مفقودالبلد را گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). آشوغ . (آنندراج ). رجوع به آشوغ شود. در تداول امروز، مجهول الهویه . بیوطن .
-
ابوصبح
لغتنامه دهخدا
ابوصبح . [ اَ ص ُ ](ع ص مرکب ، اِ مرکب ) مردم مجهول النسب . کوی یافت ، که شب در کوی افکنند تا صباح اهل خیر از راه برگیرند.
-
مولی الموالاة
لغتنامه دهخدا
مولی الموالاة. [ م َ لَل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) شخص معروف النسب که با شخصی مجهول النسب برادر و دوست شود و گوید اگر او جنایتی کرد خسارت او رابدهد و اگر مُرد میراث او آن ِ او باشد. این تعهد و قول را موالاة و آن شخص صاحب خانواده را مولی الموالاة نامند. (ا...
-
پزوی
لغتنامه دهخدا
پزوی . [ پ َزْ / پ َ ] (ص ) پژوی . فرمایه ترین مردمان را گویند و بعربی ارذل ناس خوانند. (برهان قاطع). و در فرهنگی بی نام پُزوی آمده است به ضم ّ پی و به فتح واو، پست طبع. دنی طبع. مجهول النسب . (مؤید الفضلاء از فرهنگ شعوری ).
-
لقیط
لغتنامه دهخدا
لقیط. [ ل َ ] (ع ص ، اِ) از زمین برگرفته . || نوزاده ٔ برزمین افکنده و جز آن . (منتهی الارب ). بچه ٔ افکنده و جز آن که بردارند او را. (منتخب اللغات ). بچه ای که در راه افتاده یافته باشند و آن را از زمین برداشته باشند. (غیاث ). فرزند افکنده . و رجوع ب...
-
موالات
لغتنامه دهخدا
موالات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) موالاة. دوستی و پیوستگی با کسی . (ناظم الاطباء). با کسی دوستی و پیوستگی داشتن . (غیاث ) (از آنندراج ). با کسی دوستی داشتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ولاء. ولا. دوستی . رفاقت . دوستی کردن . باهم دوستی کردن...
-
نسب
لغتنامه دهخدا
نسب .[ ن َ س َ ] (ع اِ) نژاد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). اصل . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (غیاث اللغات ). نسل . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). خاندان . سلسله . (ناظم الاطباء). رگ و ریشه ...
-
حاکم بامر ا
لغتنامه دهخدا
حاکم بامر ا. [ ک ِ ب ِ اَ رِل ْلاه ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن مستکفی باﷲ ابوالربیع سلیمان بن حاکم بامر اﷲ اول ابوالعباس احمدبن ابی علی حسن قبّی بن علی بن ابی بکربن خلیفة مسترشد باﷲبن مستظهر باﷲ عباسی ، مشهور به حاکم دوم . سیوطی گوید: چون حاکم بامر اﷲ ...