کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجسطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجسطی
لغتنامه دهخدا
مجسطی . [ م ِ ج َ ] (اِخ ) نام کتابی است مغان را یعنی آتش پرستان را در احکام آتش پرستی از مجسط موبد و نام کتابی نیز هست از اقلیدس حکیم یونانی در علم ریاضی . (برهان ). کتاب مجسط موبد فارسی را در احکام آتش پرستی مجسطی گویند. (ناظم الاطباء). این رساله ت...
-
مجسطی
لغتنامه دهخدا
مجسطی . [ م ِ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب از یونانی «مگیست (سونتاکسیس )» به معنی ترتیب عظیم . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || هیئت و نجوم و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
واژههای مشابه
-
مجسطی دان
لغتنامه دهخدا
مجسطی دان . [ م ِ ج َ ] (نف مرکب ) آن که مجسطی داند. مجسطی گشای : بوقت هندسه عبرت نمایی مجسطی دان اقلیدس گشایی . نظامی .و رجوع به مجسطی گشای شود.
-
مجسطی گشای
لغتنامه دهخدا
مجسطی گشای . [ م ِ ج َ گ ُ ] (نف مرکب ) شخصی را گویند که حل مسائل کتاب مجسطی را که در علم ریاضی نوشته اند بکند. (برهان ). کسی که حل مسائل مجسطی نماید. (غیاث ) (آنندراج ) : شاه مجسطی گشای خسرو هیئت شناس رهبر صبح یقین رهبر علم الکتاب . خاقانی .خضر سکند...
-
واژههای همآوا
-
مجستی
لغتنامه دهخدا
مجستی . [ م َ ج َ / م َ ج ُ ] (اِخ ) مجسطی . (دزی ج 2 ص 569). رجوع به مجسطی شود.
-
جستوجو در متن
-
مجستی
لغتنامه دهخدا
مجستی . [ م َ ج َ / م َ ج ُ ] (اِخ ) مجسطی . (دزی ج 2 ص 569). رجوع به مجسطی شود.
-
مجسط
لغتنامه دهخدا
مجسط. [ م ِ ج َ ] (اِخ ) نام موبدی بوده فارسی نژاد که کتاب مجسطی مغانی منسوب به اوست . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). این کلمه را به فقه اللغه ٔ عامیانه از مجسطی ساخته اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به مجسطی شود.
-
ابوحسان
لغتنامه دهخدا
ابوحسان . [اَ ؟ ] (اِخ ) او با سلم به امر یحیی بن خالدبن برمک کتاب مجسطی را ترجمه و اصلاح کرده است . (ابن الندیم ).
-
قلوذیه
لغتنامه دهخدا
قلوذیه . [ ق َ ل َ ی َ ] (اِخ ) قلعه ای است محکم نزدیک ملطیه که ویران شد و حسن بن قحطبه در عصر منصور عباسی بسال 141 هَ . ق . آن را ساخت . بطلمیوس صاحب مجسطی بدان منسوب است . (معجم البلدان ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد کثیر فرغانی . یکی از منجمین مأمون خلیفه . او راست : مدخل در علم هیئت و نجوم مشتمل بر سی باب و آن حاوی همه ٔ مطالب مجسطی است .
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نقله و مترجمین کتب از زبانهای دیگر بعربی . وی کتاب مجسطی را ترجمه و ثابت اصلاح کرده است . ونیز کتاب سوفسطس افلاطون را ترجمه کرده است بتفسیر امقیدورس . (ابن الندیم ).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ناتلی . از حکمای ریاضی .نام این حکیم در شرح حال ابوعلی بن سینا آمده است . آنگاه که ابوعبداﷲ ناتلی به بخارا آمد پدر ابوعلی وی را به خانه ٔ خویش برد و ابوعلی را به وی سپرد و او منطق و مقداری هندسه و مجسطی به شیخ آمو...