کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجزء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجزء
لغتنامه دهخدا
مجزء. [ م َ زَءْ / م َ زَءْ ] (ع مص ) (از «ج زء») بی نیاز کردن کسی را از کسی یا چیزی و بسنده شدن و نایب مناب او گردیدن . مجزاءة [ م ُ زَ ءَ / م َ زَ ءَ ] . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)؛ اجزأت عنک مجزءفلان و کذا اجزأت عنک مجزاءة فلان . (ناظم ...
-
واژههای همآوا
-
مجذع
لغتنامه دهخدا
مجذع . [ م ُ ذَ / م ُ ج َذْ ذَ ] (ع ص ) بی اصل هر چیز و بی ثبات . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بی اصل و بی ثبات از هر چیزی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مجذع
لغتنامه دهخدا
مجذع . [ م ُ ذِ ] (ع ص ) به زندان کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || ستور جذع گردیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به جَذَع شود.
-
مجزا
لغتنامه دهخدا
مجزا. [ م ُ ج َزز ] (ع ص ) پاره پاره کرده شده و جزوجزو و علی حده کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). جزٔجزٔشده و جداشده . (ناظم الاطباء). تجزیه شده .این کلمه هم مانند «مبرا» به الف باید نوشته شود نه به یاء زیرا الف آن در اصل همزه بوده است . بنابراین نوشتن...
-
مجزع
لغتنامه دهخدا
مجزع . [ م ِ زَ ] (ع ص ) بددل . (منتهی الارب ) .
-
مجزع
لغتنامه دهخدا
مجزع . [ م ُ ج َزْ زِ ] (ع ص ) حوض مجزع ؛ حوض کم آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حوضی که در آن چیزی از بقیه ٔ آب نمانده باشد. (از اقرب الموارد).
-
مجزع
لغتنامه دهخدا
مجزع . [ م ُ ج َزْزَ / زِ ] (ع ص ) بسر مجزع ؛ غوره ای که نیمه ٔ آن رسیده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غوره ٔ خرما که نصف آن رسیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوی مجزع ؛ دانه ٔ خرما که به جهت سوده شدن بعض جا پیسه گردد. (منتهی الارب ...
-
مجزع
لغتنامه دهخدا
مجزع . [ م ُ زِ ] (ع ص ) ناشکیبا گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که ناشکیبا می کند و زاری می آورد. || آنکه هراس می آورد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مجزاءة
لغتنامه دهخدا
مجزاءة. [ م ُ زَ ءَ / م َ زَ ءَ ] (ع مص ) رجوع به مجزء [ م ُ زَ ءْ / م َ زَ ءْ ] شود.
-
مجزی
لغتنامه دهخدا
مجزی . [ م ُ زا / م َ زا ] (ع مص ) بی نیاز کردن از چیزی یا کسی ،مجزاة [ م ُ / م َ ]، لغتی است در همزه . (از منتهی الارب ). و رجوع به مجزء [ م ُ زَ ءْ / م َ زَ ءْ ] شود.