کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجرای فاضلا ب ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جاری مجرای
لغتنامه دهخدا
جاری مجرای . [ م َ ] (از ع ، ص مرکب ، اِ مرکب ) قائم مقام . (آنندراج ). جانشین . بجای آن . نائب مناب . نازل منزله . بمنزله ٔ آن : چنانکه اگر بعضی از آن اقوال و تقریر مجرای بازی و مزاح میشود و نازل منزل هزل و سفاح میگردد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان صص 108 ...
-
جستوجو در متن
-
تبه ساختن
لغتنامه دهخدا
تبه ساختن . [ ت َ ب َه ْ ت َ] (مص مرکب ) تباه ساختن . رجوع به تباه ساختن شود.
-
بخاری سازی
لغتنامه دهخدا
بخاری سازی . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) ساختن بخاری . بخاری ساختن . عمل بخاری ساز. || (اِ مرکب ) جای ساختن بخاری .
-
برپا ساختن
لغتنامه دهخدا
برپا ساختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) برپا داشتن . ساختن . رجوع به برپا داشتن و برپا کردن شود.
-
تخبص
لغتنامه دهخدا
تخبص . [ ت َ خ َب ْ ب ُ ] (ع مص ) افروشه پختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خبیص ساختن . (از اقرب الموارد). خبیص [ نوعی حلوا ] ساختن . (از قطر المحیط). رجوع به خبیص شود.
-
بلورسازی
لغتنامه دهخدا
بلورسازی . [ ب ُ ] (حامص مرکب )عمل بلور ساختن . ساختن بلور. || (اِ مرکب ) محل ساختن بلور. کارخانه ای که در آن بلور سازند.
-
زبر زیر کردن
لغتنامه دهخدا
زبر زیر کردن . [ زَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واژگون ساختن بناء. ویران ساختن خانه . برهم زدن وضع و حالتی . باطل ساختن نقشه . از بین بردن آرامش یک زندگی . عالیهاسافلها کردن . پایین و بالا ساختن . زیر و زبر کردن .
-
برساختن
لغتنامه دهخدا
برساختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن . رجوع به ساختن شود. || تعلیم دادن . آموختن . || به انجام رسانیدن . (ناظم الاطباء). || حبس کردن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ساختن درهمین لغت نامه شود. || جعل کردن . ساختن .
-
چنبر ساختن
لغتنامه دهخدا
چنبر ساختن . [ چَم ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) حلقه ساختن . طوق و قلاده ساختن : زین سخن صدهزار چنبر ساخت همه در گردن وزیر انداخت . نظامی .رجوع به چنبر و چنبر ساز شود.
-
اذبحاح
لغتنامه دهخدا
اذبحاح .[ اِ ب ِ ] (ع مص ) ذبح کردن . مذبوح ساختن . اِذباح .
-
بتع
لغتنامه دهخدا
بتع. [ ب َ ] (ع مص ) نبیذ ساختن . (از ناظم الاطباء).
-
سبب ساختن
لغتنامه دهخدا
سبب ساختن . [ س َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تسبیب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). تقییض . (ترجمان القرآن ). آماده کردن سبب . رجوع به سبب و سبب سازی شود.
-
بسغدن
لغتنامه دهخدا
بسغدن .[ ب ِ س ُ / س َ دَ ] (مص ) آسغدن . ساختن . بسیجیدن . ساختن سازگاری را. تهیه و رجوع به آسغدن و بسغده شود.
-
برهنه ساختن
لغتنامه دهخدا
برهنه ساختن . [ ب ِ رَ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) عریان کردن . لخت کردن . برهنه کردن . التفاء. (از منتهی الارب ).