کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجذوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجذوب
لغتنامه دهخدا
مجذوب . [ م َ ] (ع ص ) کشیده شده . (آنندراج ). کشیده شده و جذب شده . (ناظم الاطباء). کشیده . درکشیده . بکشیده . آهنجیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سوم آنکه آن مجذوب را هضم کند و از حالت خویش بگرداند تا ماننده ٔ او شود و او را هاضمه خوانند. (چهار...
-
واژههای مشابه
-
ابراهیم مجذوب
لغتنامه دهخدا
ابراهیم مجذوب . [ اِ م ِ م َ ] (اِخ ) بین عرفا معروف است و او را بسیار ستایش میکنند. در قرن ششم هجری میزیسته و از شاگردان شهاب الدین سهروردی بوده . و مجذوبش از آن جهت میگفتند که با مقام علمی شوریده گونه ای می نموده است .
-
مجذوب تبریزی
لغتنامه دهخدا
مجذوب تبریزی . [ م َ ب ِت َ ] (اِخ ) میرزا محمد از فضلا و شعرای صوفی مشرب قرن یازدهم هجری و مثنوی «شاه راه نجات » از اوست و دیوان اشعارش متجاوز از پنجهزار بیت بوده است . از اوست :گره بسته ای داشت طفلی به دست بیفکند و اندر کمینش نشست روان طفل دیگر ربو...
-
مجذوب همدانی
لغتنامه دهخدا
مجذوب همدانی . [ م َ ب ِ هََ م َ ] (اِخ ) حاجی محمد جعفربن حاج صفرخان بن عبداﷲ بیک همدانی از علما و عرفای قرن سیزدهم و به سال 1239 هَ . ق . در تبریز درگذشته است . او راست «مرآت الحق » و «مراحل السالکین ». از اوست :من نگویم خدمت زاهد گزین یا می فروش ه...
-
جستوجو در متن
-
آهنجیده
لغتنامه دهخدا
آهنجیده . [ هََ دَ / دِ ] (ن مف ) بیرون کرده . برکشیده . مسلول . مشهر. آخته . آهیخته . آهخته . || مسلوب . برکنده . || مجذوب .
-
مجاذیب
لغتنامه دهخدا
مجاذیب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) کشیده شدگان و ربوده شدگان و این جمعمجذوب است . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به مجذوب شود.
-
ملاچغندر
لغتنامه دهخدا
ملاچغندر. [ م ُل ْ لا چ ُ غ ُ دَ ] (اِخ ) مجذوب گونه ای شبیه بهلول بوده است و از وی نوادری نقل کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
پدرل
لغتنامه دهخدا
پدرل . [ پ ِ رِ ] (اِخ ) (فیلیپ ) موسیقیدان اسپانیائی مولد بسال 1841م .1256/ هَ . ق . در تُلُزا . وی مجذوب شیوه ٔ ریچارد واگنر است و او را آثار و قطعات بسیار است .
-
برده
لغتنامه دهخدا
برده . [ ب ُ دَ /دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی است از بردن در تمام معانی . رجوع به بردن شود. || مجذوب . (آنندراج ).- برده دل ؛ عاشق . (آنندراج ).
-
آشفته سامان
لغتنامه دهخدا
آشفته سامان . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) فقیر. || شوریده . مجذوب (باصطلاح صوفیه و عرفا) : نه بم داند آشفته سامان نه زیربه آواز مرغی بنالد فقیر.سعدی .
-
لنگ زدن
لغتنامه دهخدا
لنگ زدن . [ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) لنگیدن در عمل یا کار یا سخن (؟) : او نیز عریان و مجذوب بود. غایتش آنکه گاهی معقول میگفت و با مردم حرف میزد، اما گاهی لنگی میزد و لاابالی میگردید. (مزارات کرمان ص 192).
-
باباخداداد
لغتنامه دهخدا
باباخداداد. [ خ ُ ] (اِخ ) باباخدای داد. مردم سمرقند او را از ابدال اعتقاد داشتند و تاریخ وفات او را خواجه خسرو «مجذوب سالک » گفته . (مجالس النفائس امیر علیشیر نوائی چ حکمت ص 114 و 286).
-
کبودرآهنگ
لغتنامه دهخدا
کبودرآهنگ . [ ک َ دَ هََ ] (اِخ ) نام یکی از قرای همدان است و طائفه ٔ جلیله ٔ حاجی لر قراقوزلو در آن متمکن و متوطن اند و فخرالمحققین حاجی محمد جعفر، متخلص به مجذوب صاحب مراحل السالکین و غیره از آنجا بوده و در سنه ٔ 1238 هَ . ق . در حوالی مرقد سید حمز...